شد خزان، گلشن آشنایی
باز هم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهر تو
از تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی
با تو وفا کردم تا به تنم جان بود
مهر و وفاداری با تو چه دارد سود
آفت خرمن مهر و وفایی
نوگل گلشن جورو جفایی
از دل سنگت آه دلم از غم خونین است
روش بختم این است
از جام غم مستم دشمن می پرستم
تو و من در میل چمن چون گل خندان
از دست هر گریه من
با دگران در گلشن نوشی می
من ز فراقت ناله کنم تا کی
تو و می چون ناله کشیدن ها
من و چون گل جامه دریدن ها
ز رقیبان خواری دیدن ها
دلم از غم خون کردی
چو بگویم چون کردی
دردم افزون کردی
دردم افزون کردی
برو ای از مهر و وفا عاری
برو ای عاری ز وفاداری
که شکستی چون زلفت عهد مرا
دریغ و درد از عمرم
که در وفایت شد طی
ستم به یارم تا چندجفا به عاشق تاکی
نمی کنی ای گل یک دم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم
تا کی بی تو بوداز غم خون دل من
آه از دل توگر چه ز محنت خوارم کردی
با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز
بکن ای گل با من هر چه توانی ناز
هر چه توانی ناز
ک از عشقت می سوزم باز
__________________
-------------------------------
ای تو همیشه در میان
آمدمت که بنگرم
گریه امان نمی دهد 
|