آقا پرهام بابا چرا اينقدر تاريك بابا زندگي چيزهاي قشنگي داره مثلن يكيش همين تاري
عزيزم زندگي سخته ام نه فقط براي شما بلكه براي همه ولي گاهي كمي خنده و توكل به خداوند لايزال ميتونه خيلي چيزها رو حل كنه
انچه دلم خواست نه آن ميشود
هر چه خدا خواست همان ميشود
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|