نام شعر : مرگ رنگ
رنگی كنار شب
بی حرف مرده است.
مرغی سیاه آمده از راههای دور
می خواند از بلندی بام شب شكست.
سرمست فتح آمده از راه
این مرغ غم پرست.
در این شكست رنگ
از هم گسسته رشته هر آهنگ.
تنها صدای مرغك بی باك
گوش سكوت ساده می آراید
با گوشوار پژواك.
مرغ سیاه آمده از راههای دور
بنشسته روی بام بلند شب شكست
چون سنگ ، بی تكان.
لغزانده چشم را
بر شكل های درهم پندارش.
خوابی شگفت می دهد آزارش:
گل های رنگ سر زده از خاك های شب.
در جاده های عطر
پای نسیم مانده ز رفتار.
هر دم پی فریبی ، این مرغ غم پرست
نقشی كشد به یاری منقار.
بندی گسسته است.
خوابی شكسته است.
رویای سرزمین
افسانه شكفتن گل های رنگ را
از یاد برده است.
بی حرف باید از خم این ره عبور كرد:
رنگی كنار این شب بی مرز مرده است
تصاوير ضميمه