شهر
امان از شهر اهل خود را مسموم میکند واین زهر رابیشتر به کام کسانی می ریزد که از ده به انجا مهاجرت میکنند اینان نخستین جام راازاو می گیرند وسر میکشند وزهرتهام ذرات خونشان را مسموم می کند وای از وقتی که خودت از ده امده باشی ودیگرت شهری باشد هی اون ازشهر میگه ولی اون یکی از باغ انگور تو خیالش مثل بره ها تو دامنه جست وخیز میکنه ولی افسوس اونم دیگه شهری شده
|