نمایش پست تنها
  #64  
قدیمی 09-16-2009
تاري تاري آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0

33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدايا دوست دارم تا دردهايم را با تو بگويم كه تو تنها سميعي و تو تنها كريم با تو ميگويم رازم را كه تو تنها محرمي و تنها دلسوز پروردگارا تنهائيم را پايان بخش و مرا بسوي خود بخوان كه خستگي گاهي انچنان بر من مستولي ميگردد كه مرا ديگر تاب نفس نيست خدايا خودت مرا درياب كه در جمع همه بندگانت باز هم تنهاي تنهايم خودت نجاتم ده كه ميترسم از تمام اين بديها و نگران مبادا دوستان و همراهانم در بتلاق بديها فرو روند .
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....

رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......





ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)


پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید