نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 09-16-2009
yaghot آواتار ها
yaghot yaghot آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 122
سپاسها: : 0
در ماه گذشته یکبار از ایشان سپاسگزاری شده
پیش فرض آرزوی بزرگ آهو خانم

روزی يک پری سراغ آهویی رفت و گفت:
آهو جون! دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟
آهو گفت:
يه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با يک الاغ ازدواج کرد. شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ سلطان جنگل رفتند.

سلطان پرسيد:
علت طلاق؟

آهو گفت:
توافق اخلاقی نداريم، اين خيلی خره.

سلطان پرسيد:
ديگه چی؟

آهو گفت:
شوخی سرش نميشه، تا براش عشوه ميام جفتک می‌اندازه.

سلطان پرسيد:
ديگه چی؟

آهو گفت:
آبروم پيش همه رفته، همه ميگن شوهرم حماله.

سلطان پرسيد:
ديگه چی؟

آهو گفت:
مشکل مسکن دارم، خونه‌ام عين طويله است.

سلطان پرسيد:
ديگه؟

آهو گفت:
اعصابم را خورد کرده، هر چی ازش می‌پرسم، مثل خر بهم نگاه می‌کنه.

سلطان پرسيد:
ديگه چی؟

آهو گفت:
تا بهش يه چيزی میگم صداش رو بلند می‌کنه و عرعر می‌کنه.

سلطان پرسيد:
ديگه چی؟

آهو گفت:
از من خوشش نمياد، همه‌اش ميگه لاغر مردنی، تو مثل مانکن‌ها می‌مونی.

سلطان رو به الاغ کرد و گفت:
آيا همسرت راست ميگه؟

الاغ گفت:
آره.

سلطان گفت:
چرا اين کارها رو می‌کنی؟

الاغ گفت:
واسه اينکه من خرم.

سلطان فکری کرد و گفت:
خب خره ديگه، چکارش ميشه کرد؟!


منبع: آی طنز
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید