نقش بنگاه ها در اقتصاد ديجيتالي:
در اين اقتصاد، بنگاه ها به دانش به عنوان يك منبع اصلي در رقابت نگاه مي كنند و به عبارت ديگر نگرش ها كاملاً تغيير پيدا مي كند و حساسيت ها بر روي دانش بنگاه ها در فرايند رقابت، متمركز مي شود. بنگاهي پيشروتر و برنده تر است كه بيشتر مبتني بر دانش باشد تا بتواند از ديگر بنگاه ها در فرايند توليد وانتقال، بهتر از دانش بهره بگيرد و در اين ارتباط بنگاه هاي كشور ما بايد حداكثر تلاش خود را صرف ايجاد ارتباط قوي درون سازماني كنند تا از اين طريق بتوانند كاربردهاي تجارت الكترونيكي را انجام دهند و در حوزه فرهنگ مهم ترين كاري كه در بنگاه بايد انجام دهيم تغيير رفتار مديران و بازيگران و سرمايه گذاراني است كه در آنجا وجود دارند. در كشور ما بازيگران اين ميدان تقريباً سنتي و به شيوه فيزيكي عمل مي كنند، در حالي كه در دنياي تجارت الكترونيكي اين روند از حالت «واكنش پذيري» به حالت «فعال» تبديل مي شود. بنگاه ها بايد فعال همراه با ابتكار عمل باشند تا بتوانند پا به چنين عرصه عظيمي بگذارند. يكي از تحولاتي كه پيش روي بنگاه هاست آن است كه تعاريف و نوع ناامني در حوزه تجارت الكترونيكي براي اين بازيگران عوض خواهد شد و امنيت تعريف ديگري خواهد داشت و ناامني تعريف ديگري و رفع آن به گونه ديگري است سرعت انجام كارها براي اين بازيگران در فضاي تجارت الكترونيكي سريع تر است تا جايي كه بسياري از پاسخ ها «خودكار» است. از اين رو علاوه بر سرعت، پاسخ هاي خودكار بايد به پيام ها و درخواست ها ارائه شود. در حوزه تجارت الكترونيكي اين بازيگران با تكنولوژي جديد و ابزار جديد بازي خواهند كرد، در نتيجه در بحث زيرساخت هايي كه مربوط به بهره وري است فرايندها بايد عوض شود و الكترونيكي شود و نكته آخر در خصوص توسعه بنگاه ها اين است كه توسعه در حوزه بنگاه محدود به «توسعه محصول» يا خدمات نيست، بلكه فرايند همراه با محصول به صورت يكپارچه بايد توسعه پيدا كند تا كاهش هزينه رخ دهد و قيمت ها پايين بيايد و موجب افزايش كيفيت شود. هر اندازه توسعه محصول را انجام بدهيم ولي فرايندها را به معناي علمي آن و متناسب با آن توسعه ندهيم، ظرفيت هاي كنترل و مديريت و كيفيت بنگاه به شدت كاهش خواهد يافت.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|