مراحل شكل گيري اقتصاد ديجيتالي
در دهه ۹۰ شاهد وقوع دو انقلاب بوديم كه نتيجه اي اساسي و بنيادي را به دنبال داشت. انقلاب اول، انقلاب جهاني شدن بود و ديگري انقلاب ارتباطات و فناوري اطلاعات (ICT) كه نتيجه وقوع اين دو انقلاب، شكل گيري پديده اي به نام «اقتصاد جديد» بود. انقلاب ICT اين امكان را فراهم كرد كه بنگاه ها و صنايع از كارآيي بالاتري برخوردار شوند. صنايع و خدمات جديد در سطح بهتري امكان ظهور پيداكنند و متناسب با آن، بهره وري در عرصه اقتصاد (چه بهره وري كل و چه بهره وري عوامل) از يك روند فزاينده برخوردار شود و نهايتاً استانداردهاي زندگي بهبود پيداكند، اقتصاد ديجيتالي مفهومي نيست كه يكباره خلق شده باشد، بلكه در يك روند تكاملي شكل گرفت. مراحل تكاملي را كه منتهي به پيدايش اقتصاد ديجيتالي شده مي توانيم به اين شرح بيان كنيم:
دوره اول) اقتصاد مبتني بر مزيت نسبي: در اين دوره اقتصاد بر مزيت نسبي مبتني بود.
عنصر اصلي تحرك اقتصاد در اين دوره صنايعي هستند كه بر مزيت نسبي استوارند و اساساً عوامل توليد و موادخامي كه در هر كشور به عنوان منابع پايه اي و مبتني بر طبيعت در آن كشورها داراي فراواني بودند، مبناي برتري و پيشروي و رهبري اقتصاد تلقي مي شدند. در اين دوره، ارتباطات عمدتاً معطوف يا محدود به خطوط راه آهن، راه ها و فرودگاهها بود زيرا اساساً در اين دوره سخت افزارها و منابع طبيعي بيشتر موردتوجه قرارمي گرفت.
دوره دوم) اقتصاد مبتني بر مزيت رقابتي: به تدريج ملاك ها تغيير پيدامي كند و اقتصاد مبتني بر مزيت نسبي متحول مي شود و مزيت رقابتي موردتوجه قرارمي گيرد. البته دراين دوره هم هنوز يك سري از منابع اساسي و طبيعي مانند منابع انرژي بخصوص نفت داراي نقش خاص هستند. اين دوره مبتني و متكي به آنچه داشته ايم نمي شود. به عبارت ديگر داشته ها مبناي برتري، پيشروي و رهبري قرارنمي گيرد، بلكه به تدريج بهبود فرآيندها و شكل گيري سرمايه انساني موضوعيت پيدامي كند. اما هنوز نقش اساسي خود را پيدا نكرده است. از اين رو در عرصه بين الملل بازيگران جديدي ظاهرمي شوند كه در ساماندهي اقتصادجهاني مي خواهند ايفاي نقش كنند و ديگر اين گونه نيست كه يك دولت به واسطه بهره مندي از منابع فراوان طبيعي و قدرت بزرگ جغرافيايي يا درواقع مبتني بر طبيعت، بتوانند قدرت حكمراني پيدا كند. نهادهايي ظهور و بروز پيدامي كنند كه در ساماندهي روابط بين الملل ايفاي نقش مي كنند. نهادها و روابط بين الملل در اقتصاد، به جاي كشورها و دولت هاي آن كشورها، داراي برجستگي و برتري خاصي مي شوند و اين جايگزيني صورت مي گيرد. داشته هاي طبيعي جاي خود را به قابليت هاي ديگر مي دهد كه به عنوان قابليت هاي مزيت ساز مطرح مي شوند.
هنوز اين دوره را نمي توانيم دوره «مبتني بر دانش» بگوييم، اما بايد به اين نكته اشاره كنيم كه دراين دوره اگرچه دانش و دانايي پايه اساسي كار نيست. اما داراي نقش قابل توجهي است كه در عرصه هاي گوناگون مي توان آن را ملاحظه كرد.
به عنوان مثال باتوجه به آنچه درحوزه اقتصاد برروي مدل هاي رشد كارمي شود ملاحظه مي كنيم كه كم كم دانش جاي خود را پيدامي كند، البته در عرصه هاي ديگر نيز وضع بر همين منوال است.
دوره سوم) اقتصاد ديجيتالي: در مرحله سوم وارد مرحله اقتصاد ديجيتالي مي شويم. در اين دوره مرزها درنورديده مي شود. زيرا آن مراحل تكاملي حضور دانش و نرم افزارها درعرصه اقتصاد به مرحله اي از بلوغ مي رسد كه كاملاً فناوري ديجيتالي و شبكه هاي ارتباطي با ساختار جديد مبناي كار قرارمي گيرد. بخصوص با گذشت زمان و انباشت سرمايه اين روند به كاهش هزينه ها منجر مي شود و از اين طريق كالاهايي مانند تراشه هاي رايانه اي، نيمه هادي ها، ريزپردازنده ها و رايانه هاي شخصي مي تواند به عنوان موتور محرك اصلي ايفاي نقش كنند و هزينه هاي «سرمايه بر» به «دانش بر» تغيير ساختار مي دهد و نقش بسيار اساسي پيدامي كند.
در اين دوره تغييرات فناوري موجب توسعه نوآوري مي شود. درمورد كالاهاي صنعتي كه در اين دوره توليد مي شود ديگر نمي توان گفت داراي «شكل واحد» هستند. در دوره اي «توليد انبوه» بدون توجه به نياز مشتري و متقاضي صورت مي گرفت اما در اينجا توليد انبوه به سبب بهره مندي از بازدهي نسبت به مقياس همچنان وجوددارد اما متفاوت با دوره قبل است، زيرا توليد انبوه در اين دوره به واسطه فعال شدن، عميق شدن و به روز شدن ارتباط ها، امكان دريافت سليقه ها به صورت منظم و مرتب و سازمان دهي توليد براين اساس را امكانپذير مي سازد.
در اين دوره پايه و مبناي اقتصاد به جز نوع و سطح ارتباطات نيست و با اين تلقي، ممكن است ديگر توليد انبوه موضوعيت نداشته باشد، ملاحظه مي شود كه در اقتصاد جهاني توليد انبوه چندان موضوعيت ندارد زيرا توزيع به صورت هم زمان و فراگير صورت مي گيرد.
بنابراين در اين حوزه تفاوت اساسي و پايه اي رخ مي دهد و اينترنت ظهور پيدامي كند و اساساً فناوري درحالت كلي آن، تجارت و انواع اجزايش بخصوص «كسب و كار» داراي برجستگي مي شود، به طوري كه «بيل گيتس» در آخرين مصاحبه اش گفت: اشتباهي كه كردم اين بود كه نخواستم خودم مستقيماً اينترنت را به مردم بدهم. بلكه از طريق ISP ها و با چند واسطه اين كار را انجام دادم. درحال حاضر پروژه آنها اين است كه تا سال ۲۰۲۰ ، ۳۲ ماهواره مدار كوتاه را در مدارزمين قراردهند تا هركسي همان گونه كه از طريق كانال تلويزيوني مي تواند با تلويزيون ارتباط برقرار كند به طور مستقيم به اينترنت دسترسي داشته باشد.
در اين صورت آيا ايجاد محدوديت براي دسترسي به سايتهاي اينترنتي درآينده نه چندان دور غيرممكن نخواهدبود؟ بايد بدانيم تجارت الكترونيكي نيز مراحل تكاملي را طي كرده است. در دوره آغازين بلوغ تجارت الكترونيك، مبادله الكترونيك داده ها مرسوم بود اما اساساً نمي توان گفت آن دوره با دوره اي كه با عنوان تجارت الكترونيكي طبقه بندي مي كنيم هم سطح است. در اين دوره دو مقوله دركنار يكديگر بحث تجارت الكترونيكي را به وجود مي آورند. يكي موضوع«EDI» و ديگري بحث اينترنت. به عبارت ديگر بحث مبادله الكترونيك داده ها ديگر به تنهايي به عنوان تجارت الكترونيكي مطرح نيست، بلكه مرزها تاحدي جلوتر مي رود. زيرا در سايه تحول اساسي تري كه پيرو انقلاب ICT شكل گرفته و پديده اينترنت به عنوان حالت جهان شمول آن ظهور و بروز پيداكرده و تجارت الكترونيك نيز داراي ساختار جديد مي شود.
در اينجا مي گوييم كه مباني اقتصاد جديد، شكل گرفته است و از يك طرف با اقتصادجهاني مرتبط شده كه درآن جريانهاي بين المللي كالا، خدمات، سرمايه و ديگر عوامل توليدي آزادشده يا آزادمي شود و ازطرف ديگر با انقلاب اطلاعات و ارتباطات پيوندخورده است. در اين اقتصاد ديگر «يادگيري» به تنهايي كافي نيست، بنابراين متناظر با آن سعي مي كند هميشه به يافته هاي جديدي دست پيداكند كه بتواند با حفظ سطح ابتكار، همواره گوي سبقت را از ديگران بربايد، در اينجاست كه اقتصاد داراي خصوصيات خاص مي شود و البته حسن اين دوره در آن است كه نوآوري ها و ابداعات نمي تواند به مدت طولاني در انحصار قرارگيرد، زيرا نوع تكنولوژي، نوع ارتباطات كه از مختصات اين دوره است اين اجازه را نمي دهد. بنابراين مي بينيم كه سرريز آن در دوره كوتاهي، اقتصاد را دچار تحول مي كند و در يك دامنه وسيع تر سبب ارتقاي سطح اقتصاد مي شود كه در آن افزايش بهره وري در مقياس خرد و كلان كاملاً نمايان است.
در اينجا مي توان به اختصار برخي از مختصات اقتصاد نوين و اقتصاد سنتي را مروركرد. در اقتصاد سنتي، بحث تمركز داراي برجستگي است و به عنوان يك معيار و مزيت شناخته مي شود. درصورتي كه در اقتصاد نوين اينگونه نيست و نوع بازدهي متفاوت است. در اقتصاد سنتي بازدهي ثابت است ولي در اقتصاد نوين بازدهي فزاينده است. قيمت ها در اقتصاد سنتي فزاينده است و در اقتصاد نوين نزولي، در اقتصاد سنتي شركت مبناي حداكثرسازي ارزش مي شود، در اقتصاد نوين شبكه اين نقش را ايفا مي كند. در اقتصاد سنتي ابداعات افزايشي است.
اما در اقتصاد نوين جرقه اي است. اقتصاد سنتي داراي رشد خطي و تكنولوژي مبتني بر ماشين است. اما اقتصاد نوين داراي رشد نمايي همراه با تكنولوژي متمركز بر انسان است و اساساً بازار جاي خود را به فضا مي دهد. در اين اقتصاد با اين مختصات، بايد دنبال يك «هسته» باشيم تا به صورت اتوماتيك عمل كرده و سامان دهي آن ايجاد موج كند و بقيه اجزا را باخود ببرد.
به عبارت ديگر در پيكره اقتصاد الكترونيكي و اقتصاد جديد بايد بخش يا قسمت مركزي را پيداكنيم كه اگر روي آن متمركز شويم و سرمايه گذاري كنيم و آن را رشد دهيم بتواند با آثار تبعي و القايي، ديگر بخش ها را هم به جلو بكشاند.
از اين رو تجارت الكترونيكي بايد به عنوان هسته اصلي برگزيده شود تا تحولات ديگر را ايجادكند.
و همچنين دانش به عنوان عامل اصلي رقابت در اقتصاد نوين است و بايد مفهومي كه از اين عبارات درسطح جهان مطرح است به درستي درك شود تا براساس آن بدانيم كه چه قدم هايي براي آينده كشورمان برداريم و تا وقتي جامعه ما سنتي است، شيوه هاي مدرن در جامعه هاي سنتي نمي تواند به خوبي جواب دهد. يكي از بهترين راه هاي تغيير فرهنگ تغيير نگرش افراد از طريق آموزش است و اين تغيير نگرش در انسان هاي دانش محور اتفاق مي افتد و يكي از مشكلاتي كه در جامعه ما براي رسيدن به اين اقتصاد وجود دارد، عدم آموزش در زمينه كار جمعي است، اين موضوع هم در سطح ملي و هم در سطح جهاني كشور ما را دچار مشكل كرده است.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|