هرج و مرج سازنده "هرج و مرج سازنده" که معرف ديدگاه نومحافظه کاران در ارتباط با جهان اطراف به شمار مي رود، به مفهوم " غرق کردن توده هاي مردم در بحران و هرج و مرج براي تضمين ثبات وضع برگزيدگان جامعه است."
و براساس ديدگاه " لئواشتراوس " که کارشناسان به آن اشاره مي کنند ، اگر شخص در حالت ثبات باقي بماند يا وضعيت کنوني را حفظ کند نمي توان سلطه واقعي را اعمال کرد ؛ بلکه بر عکس بايد براي نابودي هر نوع مقاومت تلاش نمود.
نظريه هرج و مرج سازنده يا هدفمند همچنين شامل ايده غير مسكوني كردن مناطق گسترده اي از جهان است که بر اساس آن براي ايجاد نظام جديد بايد در مناطق مملو از ثروت خون و خونريزي به راه انداخت.
اين تفكر را " هنري کيسينجر" مشاور امنيت ملي سابق در دوره " ريچارد نيکسون" ، به عنوان سياست امنيت ملي امريکا ارائه و تثبيت کرد.
کيسينجر براساس مطالعه و بررسي هاي خود طرحي را ارائه کرد که در سال 1974 از سوي دولت امريکا به عنوان يادداشت امنيت ملي پذيرفته شد. از مهم ترين موارد اشاره شده در اين طرح اين است كه رشد جمعيت بويژه در کشورهاي جهان سوم تهديدي براي امنيت ملي امريکا و هم پيمانان غربي واشنگتن به شمار مي رود ؛ زيرا پيشرفت فناوري يا افزايش روزافزون جمعيت در اين کشورها به مصرف ثروت هاي معدني از سوي ساکنان آن منجر خواهد شد.
بررسي هنري کيسينجر تاكيد مي کند که اين امر تهديدي براي امنيت ملي آمريكا و كشورهاي صنعتي هم پيمان آن به شمار مي رود ، که بقا و رشد خود درآينده را وابسته به استفاده از ذخاير موجود در کشورهاي جهان سوم مي دانند.
در بررسي مذکور از تعدادي از کشورهاي آسيايي و آفريقايي نام برده شده که يکي از آنان مصر است که قانون کنترل جمعيت در آن اعمال مي شود.
اين طرح همچنين شامل تجزيه کشورهاي باثبات به چند کشور کوچک يک مليتي و ايجاد درگيري هاي پايدار وانداختن آنها به جان يکديگر است. به عبارت ساده تر اين طرح متضمن نابودي کشورهاي باثبات کنوني با هدف تشکيل کشورهاي کوچک و ضعيف است تا بتوان به سادگي بر آنها مسلط شد و به ثروت ها و سرنوشت آنها به راحتي چنگ انداخت.
براي روشنتر کردن مقاصد و برنامه هاي نومحافظه کاران آمريکا به اين مطلب اشاره مي کنيم و آن اينکه مجله " اکزکتف انتلجنس ريفيو " دريکي از شماره هاي خود از نشستي که در واشنگتن براي بررسي جنگ جهاني چهارم برگزار شد پرده برداشت ، که درآن شاخص ترين و پرنفوذ ترين نظريه پردازان و تصميم گيرندگان نو محافظه کار در دولت آمريکا شرکت کردند.
دراين نشست سه تن از مسئولان برجسته دولت " بوش – چني" ، يعني "وولويتر" معاون وزير دفاع اسبق آمريکا ، "جيمز وولزي" و "اليوت کوهينگ" دو تن از افراد بارز جنگ طلب و عضو شوراي سياست هاي دفاعي اين كشور حضور داشتند.
اين مسئولان آمريكايي در نشستي که باهمت گروههاي صليبي تندرو در نو محافظه کاران موسوم به "کميته تهديد هاي کنوني" و نيز موسسه دفاع از آزادي ها منعقد شد شرکت کردند. اين کميته همان سازماني است که در زمان جنگ سرد هم فعاليت داشت و خواستار بمباران اتمي کره شمالي در سال 1949 شده بود . هردو اين سازمان ها از پيش اعلام کردند که " اسلام دشمن نوين جهان است " و بايد با راه انداختن جنگ جهاني چهارم آن را نيست و نابود کردو به عقيده آنان اين جنگ هم اکنون آغاز شده است.
در اين جلسه به اين مسئله پرداخته شد که تمامي کشورهاي حامي ترويسم چه با توسل به جنگ يا انجام کودتا و يا ايجاد تغييرات ديگر بايد نابود شوند و همچنين تاکيد شد که آمريکا وارد جنگي دائمي مي شود و مهمترين عامل در اين مرحله نيز اداره کردن جنگ خواهد بود.
"جيمز وولزي " که مدتي مديريت سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا را عهده دار بود در برخي از سخنان پيشين خود و"اليوت کوهن" ازديگر شخصيت هاي آمريکايي چنين جنگي را جنگ صد ساله توصيف کردند.
" نورمن پودهورتز" norman podhoretz کمونيست سابق که به يک مخالف امپرياليسم و موسس گروه نومحافظه کاران تبديل شد ، إسخنگوي اصلي رئيس جمهوري در نشست کميته خطرناگهاني بود و " اليوت ابرامز" داماد وي نيز سمت مشاور امنيت ملي در امور خاورميانه اي دولت جرج بوش را به عهده داشت.
پروفسور " پورهورتز" از نسل اول طرفداران مکتب " اشتراوسي " کسي بود که نام " کميته خطر ناگهاني " را در مقاله اي که درمجله کومينتاري منتشر کرد ، براي اجتماع مذکور برگزيد . اين مجله از مهمترين نشريات نومحافظه کاران محسوب مي شود و "پورهورتز" سردبيري آن را به عهده دارد. ( فلسفه لئو اشتراوس آلماني درواقع قاعده هرم تئوري هاي محافظه کاري نوين بوده است)
ناظران بر اين باورند که دستور العمل هاي کميته خطر ناگهاني نظرات " ليندون لاروچ " نامزد پيشين دمکرات ها را براي رياست جمهوري که رياست " کميته لاروچ " را نيز عهده دار است ، تاييد مي کند.
لاورچ در يادداشتي راهبردي مي نويسد، هدف دستگاه و گروه بوش – چني ، برچيدن تمامي اصول مربوط به قوميت ها با حاکميت ملي در جهان و با آتش افروزي جنگي ابدي است. وي مي نويسد، هدف هوادران جرج بوش و ديک چني در داخل و خارج آمريکا اين نيست که مناطق معيني را از لحاظ سياسي تحت مستعمره خود درآورند ؛ بلکه هدف آنها از بين بردن تمامي موانع است که در مسير چپاول آزادانه کره زمين درمقابل آنها قرار دارد و نيت آنها فتح سرزمين هاي جديد نيست ؛ بلکه از بين بردن بقاياي حاکميت هاي ملي و قومي و کاهش دادن ساکنان زمين به کمتر از يک ميليارد تن است. به عنوان مثال هدف آنها در عراق و افغانستان تسلط به اين دو کشور نيست ؛ بلکه برنامه آنها از بين بردن قوميت ها از طريق ايجاد هرج و مرج و خونريزي است. بنابراين اگر کسي شکست عمليات نظامي درعراق را شکست نيات دولت بوش به شمار آورد خود را فريب داده است ؛ چرا که هدف وي نابود کردن آخرين بقاياي حاکميت دولت قومي و ملي است امري که هم اکنون موفقيت هايي درباره آن کسب مي کنند.
گروهي از نومحافظه کاران در سال 1996 طرحي با عنوان " درهم شکستن تميز، راهبرد جديد براي تامين کشور اسرائيل " تهيه و تدوين کردند که در برگيرنده برنامه استعماري وسيعي براي خاورميانه است .
طرح مذکور به دست کارشناساني که " ريچاد پرل " آنها را به کار گرفته بود تهيه و سپس تحويل بنيامين نتانياهو شد. اين طرح دربرگيرنده افکارصهيونيستي " ولاديمير ژاپوتنسکي " است که بر لغو توافق نامه هاي صلح اسلو، کشتن ياسرعرفات رهبر فلسطيني ها، اشغال سرزمين هاي فلسطيني ، سرنگون کردن صدام حسين ، بي ثبات کردن سوريه و لبنان ،از بين بردن دولت عراق، برپايي دولت فلسطين در خاک آن کشور و در نهايت به کارگيري اسرائيل به عنوان پايگاه اصلي پشتيباني جنگ ستارگان آمريکا تاکيد دارد.
|