نمایش پست تنها
  #7  
قدیمی 12-24-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نو محافظه کاران در کنار جورج دبليو بوش
با ظهورجورج دبليو بوش، خواب نومحافظه کاران تعبير شد و آنان حاکمي را يافتند که مي توانند اجراي انديشه هاي خود را از او بخواهند. نومحافظه کاران سال ها در راهروهاي ادارات موثر دولتي دويده بودند ؛ اما نتوانسته بودند کسي را بيابند که نهادهاي تصميم گيري کشور را در اختيار آنها قرار دهد. ولي اين رويا در زمان بوش پسر تعبير شد ، وي افراد موثري از اين گروه را وارد تيم خود کرد و پست هاي مهمي از قبيل وزارت دفاع، وزارت دادگستري و کاخ سفيد را به آنها سپرد و از آن گذشته پايگاه هايي که بر سياست هاي خارجي و دفاعي و اجتماعي آمريکا تاثيرگذار بودند را نيز در اختيار آنان قرار داد.
رئيس جمهوري آمريکا ده ها تن از نومحافظه کاران را وارد دستگاه اداره کشور کرد و براي اين کار به خود تبريک گفت.
شماري از آنان نيز وارد ادارات دولتي نشدند و در نقش مشاور دولت يا در سمت هاي بين المللي و پايگاه هاي اطلاع رساني واقتصادي پيشرفته در کناربوش قرار گرفتند. هر چند بوش شخصا به نومحافظه کاران وابسته نيست ؛ اما به شدت تحت تاثير سياست هاي آنان قرار داشته و دارد. آنان توانستند با ديدگاه ها و انديشه هاي خود توجه ادارات اطلاع رساني و سياسي تمام جهان را جلب کنند و به تاثيرگذارترين قدرت دولت و کنگره تبديل شوند.
منتقدان بوش و کابينه محافظه کارش مي گويند: رئيس جمهوري نمي تواند خود اقدام به تصميم گيري کند ؛ زيرا سازوکار دولتي که وي به صورت ظاهري آن را مي گرداند به گونه اي است که درواقع دولت رئيس جمهوري را اداره مي کند.
اين مساله سبب شد وجود نومحافظه كاران در زمينه هاي سياسي و اجرايي ملموس تر احساس شود. افکار و فلسفه آنان نيز کم کم انسجام کلاسيک موجود در جامعه سياسي آمريکا را به چالش کشيد. به تدريج کار به جايي رسيد که اين چالش به نوعي مصادره فرايند سياست خارجي آمريکا به دست اين گروه تبديل شد.
"بات بيوکانن" در کتاب خود به نام " راستگرايان کجا اشتباه کردند؟ ؛ " نومحافظه کاران را به ربودن و کنترل سياست خارجي در عهد بوش و تغيير افکار وي متهم کرد و نوشت: آنان افکار وي را از انتقاد از انديشه کلانتر جهان بودن آمريکا تا پيروي از سياست برپا کردن جنگ هاي پيشگيرانه براي حمايت از اسرائيل و انتشار تفكر آمريکايي سازي در جهان اسلام و جهان عرب و دوباره سازي آنها تغيير دادند.
در راس تشکيلات جورج بوش ديک چني به عنوان باز ، بازهاي نومحافظه کار در پست معاونت رياست جمهوري و رامسفيلد (وزير دفاع سابق ) قرار گرفتند و معروف است که چني و رامسفلد از مهم ترين و تاثير گذار ترين شخصيت هاي نومحافظه کار بر سياست ها و عملکرد دولت بوش بودند.
" باب ادوارد " در کتاب "حالت انکار " رامسفيلد و سپس چني را مسئول تنگناي آمريکا در عراق مي داند و نومحافظه کاران را زياد جدي نمي گيرد.
در اين ميان نام " پل ولفوويتز " دموکرات سابق و معاون وزير دفاع که بيش از همه طرفدار نظريه اشغال عراق بود نيز مشاهده مي شود. از آن گذشته " ريچارد پرل " معروف به "امير تاريکي" که نظريه پرداز حمله به عراق و استفاده از قدرت آمريکا براي نابود کردن دشمنان اسرائيل، و " داگلاس فيث "جانشين وزير دفاع در امور سياسي که دفتر طرح هاي ويژه را با دستکاري اطلاعات مربوط به سلاح کشتار جمعي، ايجاد کرد، نيز حضور دارند.
پل ولفوويتز، ريچارد پرل و داگلاس فيث مثلثي جهنمي به شمار مي روند که زمينه فريب افکار عمومي در چارچوب خطر سلاح هاي عراقي براي آمريکا و ملت آمريکا را در دولت بوش فراهم کردند.
آنان دولت را وارد جنگي پر هزينه از نظر مادي، سياسي، و انساني کردند و همين مثلث جهنمي است که همچنان سعي دارد از پشت پرده آمريکا را به مقابله با ايران بکشاند.
و اما جان بولتون نماينده سابق آمريکا در سازمان ملل متحد اين سازمان را جز در صورتي که ابزاري در دست آمريکا باشد، فاقد موجوديت مي دانست و مي گفت حتي اگر ده طبقه از اين ساختمان در نيويورک فرو بريزد اشکالي ندارد.
جيمي کارتر در کتاب خود با عنوان ارزش هاي آمريکايي در معرض خطر مي نويسد: بوش با انتخاب جان بولتون به عنوان نماينده آمريکا در سازمان ملل نشان داد که دولت او مجري فلسفه نومحافظه کاران مبني بر لزوم دخالت يکجانبه آمريکا در امور خارجي کشورها براي تعالي جايگاه اين کشور و منافع سياسي و نظامي آن به ويژه در خاورميانه است.
قابل ذکر است که جان بولتون وابسته به بازهاي نومحافظه کاران است و عضو مجلس مشورتي انجمن يهودي امور امنيت ملي بود و برخي از اعضاي خانواده اش به ويژه خواهرش در اسرائيل زندگي مي کنند. جان بولتون به تحقير حقوق بين الملل و قوانين بين المللي معروف بود. روزنامه وال استريت ژورنال در سال 1997 مقاله اي از او را به چاپ رساند که در آن نوشته بود: معاهدات بين المللي که آمريکا امضا مي کند الزام آور به شمار نمي روند ؛ بلکه ضرورتي سياسي به شمار مي روند که مي توان با تغيير شرايط از قيد آن رها شد.
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید