افسانه هاي كوه بهشت در ساوالان
طايفه گور، كاوور و گير زرتشتي بودند و دركوه هزار ميخ يا هزار مغ كه از قله هاي فرعي ساوالان است رياضت مي كشيدند. نيز مغانلوها زرتشتي بوده و آثاري از ميخ هاي كوبيده شده به سنگ كه اسب هاي ايلات و عشاير را به آن مي بستند هم اكنون در اين منطقه موجود است.
علاوه بر برپايي مراسم هاي مذهبي و عبادي و برگزاري اعياد ملي كه با دقت و وسواس خاصي صورت مي گرفت، گروه هايي از مردم در دسته هاي۳ تا ۴ نفري و با استفاده از ابزارهاي چوبي كباده مانند، تزئين شده از دانه هاي تسبيح از قاف گوساله، منجخ سنگي و زنگوله تشكيل مي شد و نيز گرزهاي دستي توخالي پر از منجخ و آدمك هاي متحرك چوبي زنگوله دار و منقوش و به شكل اسب كه آن را تكم مي گفتند و نيز نوعي آلت موسيقي شبيه به سنج از نيمه دوم اسفندماه تا نيمه دوم ارديبهشت، در شهرها و روستاها حركت كرده و ضمن برگزاري مراسم شعرخواني، حلول عيد نوروز و سال جديد را به مردم كوچه و بازار تبريك مي گفتند.
آثار تاريخي و باستاني بسياري روي قله كوه وجود داشته اند كه به صورت نمادين و به شكل هاي مختلفي مانند قنديل هاي طلايي، سنگ قبر همراه با معجر چوبي كنار آن، تعدادي سنگ بخصوص با علائم ويژه روي آن و همچنين تعدادي جام طلايي كه به عنوان تبرك جهت نوشيدن آب درياچه از طرف صعودكنندگان استفاده مي شده است.
از آثار باقي مانده در قله، تنها مي توان به تعدادي قاشق و سوزن از جنس استخوان، شانه هايي ازجنس چوب، منجخ هاي سنگي و تيغه هايي از جنس استخوان به شكل كارد يا چاقو و كتيبه كوچكي بر روي سنگ محراب اشاره كرد. آثار ياد شده به صورت پراكنده در برخي از نقاط قله يافت مي شوند. از طرفي وجود برخي آثار در پيرامون سبلان مانند كتيبه هاي حجاري شده و منقوش به تصاوير حيوانات و نيز آثار موجود در گردنه هزار ميخ، منطقه قره مسجد لر و آثار آق مسجد، پيكرهاي سنگي به شكل حيوانات مانند شيرسنگي، سنگ عقاب و ساير حيوانات و نيز حجاري هاي يافت شده در برخي از قسمت هاي سبلان مانند تصاوير حجاري شده قوچ وحشي و نيز تنديس هايي به شكل انسان و حيوان همگي مؤيد تاريخ بسيار ديرين و كهن اين منطقه است كه شايد تاكنون به صورت جدي مورد توجه و مطالعه قرار نگرفته اند. بي شك تحقيقات علمي و باستان شناسي بر روي آثار باقي مانده از ادوار گذشته و تحقيق درباره صحت واقعيت مراسم هاي مذهبي بر روي قله سبلان و روشن شدن اين واقعيت كه احتمالاً در دوره هاي كوتاهي عده اي بر روي قله سبلان زيسته باشند، گذشته از اين كه داراي اهميت بزرگ علمي است براي تمدن كنوني، اهميت شگرفي خواهد داشت و امكان دارد موجب آشكار شدن حقايق جالبي درباره مناسبات اجتماعي گذشتگان و ساكنان گذشته اين منطقه و در نهايت موجب جهش چشمگيري در تكامل تمدن كنوني ما شود.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|