راز ششم - شانس خوب به سراغ كساني مي رود كه آمادگي لازم را دارند. فرض كنيد كه شما به عنوان يك بازيگر آماتور در يك تئاتر محلي مشغول به نقش آفريني هستيد. يك توليد كننده بزرگ سينما بر حسب يك اتفاق تصميم مي گيرد كه به ديدن نمايش شما بيايد و بعد چيز خاصي را در بازي شما كشف مي كند كه منجر به قرار ملاقات با شما و سپس پيشنهاد يك تست سينمايي مي شود. آيا شما براي يك چنين موقعيتي آماده شده، تحصيل كرده يا مهارت خاصي را آموخته بوديد؟ نه؛ شما تنها مسيري را آغاز كرده بوديد. اگر شما كاري را آغاز كنيد احتمال اينكه آن را خوب انجام دهيد وجود دارد. در واقع شما يك گام به سمت روياهايتان برداشته ايد. اما اگر اين كار را آغاز نمي كرديد، خوب موقعيت هاي بعدي هم مسلما برايتان رخ نمي داد.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|