نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 09-18-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اشاره‌اي به نظر هايدگر دربارة تفكر به منزلة كنش خواهد شد. اما، فعلاً بحث دربارة اين است كه هايدگر فهم غالب دربارة تفكر هم چون كنش را، كه در بالا ذكر شد، تفكر نمي‌خواند.
تفكر هم چون كنشِ باور آوردن، ايده داشتن، تصوير كردن، پيش نهاده (:نظر) داشتن، تصور كردن، به نظر هايدگر، ريشه در عقيده به اصل نظرية بازنمايي دارد. اين اصل در انديشة متافيزيكي، كه صرفاً به موجود مي‌انديشد، شكل گرفته است؛ انديشه‌اي كه موجود را به منزلة ابژه‌اي باز نموده شده مي‌فهمد.
به عقيدة هايدگر، تفكر متافيزيكي از زمان افلاطون و ارسطو آغاز شد. هايدگر متقدم تفاوت زيادي ميان اولين متفكران يوناني با افلاطون و ارسطو نمي‌ديد و تأكيدي بر امتياز آنها از افلاطون و ارسطو نداشت. اما، در دورة متأخر، متوجه فاصلة زياد ميان انديشة آنها با افلاطون و ارسطو شد و در نظرش آثار اولين متفكران يوناني ارجي عظيم يافتند.

هايدگر متأخر، تفكر افلاطون و ارسطو را گرفتار متافيزيك معرفي كرد و مهم‌ترين گواه آن را فهم و برداشت نادرست آنها از Physis اعلام كرد. اين فهم Physis در برداشت از ساير مفاهيم مؤثر بود و نظريات تازه‌اي را موجب شد.
تا جايي كه، به قول هايدگر، تاريخ متافيزيك را رقم زد. به تأويل هايدگر،
Physis در يوناني صريحاً معناي «هستي» مي‌داد و ريشة آن Phyein به معناي «پديد آمدن » و «رشد يافتن» بود. اين واژه در زبان هراكليتوس، پارمنيدس و آناكسيماندروس بسيار به كار رفته است. از نظر اولين متفكران يوناني Physis دربردارندة تمامي موجودات بود؛ امري كه بر پاية خودش ظاهر مي‌شود، خود آشكار و برگشوده است.
آنها با اين واژه امري فراتر از موجودات و طبيعت را مراد مي‌كردند.
Physis تجربة اصيل يونانيان را نشان مي‌داد كه آن را صرفاً از طريق فراشدهاي طبيعي كشف نكرده بودند. درست برعكس، آنها در پرتو آن تجربة اصيل به موجودات مي‌نگريستند و مي‌انديشيدند. تمام معاني، مفاهيم و نظريه‌هايشان را در پرتو هستي مي‌ديدند.
از جمله برداشتي كه از «تفكر» داشتند در ساحت هستي شكل گرفت. از نظر آنها، ميان هستي و تفكر ارتباط نزديكي وجود داشت. چون به يكي از آنها مي‌انديشيدند با ديگري روبرو مي‌شدند؛ مثلاً پارمنيدس در شعر فلسفي‌اش گفته بود كه تفكر (
noein) و هستي (einai) يكي هستند (to auto)، و مقصود او اين بود كه چون مي‌انديشيم از هستي باخبر مي‌شويم. آنها تفكر را به عقل (ratio) و متفكر را به حيوان عاقل تنزل نمي‌دادند.
Logos واژه‌اي بود كه به هستي، تفكر و زبان اشاره داشت. تقرب اولين متفكران يوناني به هستي آنها را از برداشتهاي نادرستي كه در طول تاريخ متافيزيك در مورد مفهوم تفكر به وجود آمده است، نگه داشت. آنها به اشتباهاتي كه فلاسفة متافيزيسين در فهم حقيقت تفكر مرتكب شدند، دچار نيامدند.اما از افلاطون و ارسطو به بعد، برداشت اولين متفكران يوناني از تفكر (logos) در پرتو انحرافي كه از معناي واژة Physis صورت گرفت، تحريف شد. هايدگر نشان مي‌دهد كه در گذر از دنياي يوناني به جهان رومي و لاتين اين لفظ به Physica تبديل شد كه ديگر معناي هستي نداشت، بلكه «شناخت طبيعت» دانسته مي‌شد. خود طبيعت هم با لفظ natura مورد اشاره قرار مي‌گرفت.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید