هر كس كه به اين دنيا پا گذاشته ' آمده است تا ترانه اي را بخواند ; ترانه زندگي خود را .
پس زندگي را با آواز بخوان !
هيچ كس جز تو نمي تواند ترانه ي زندگي تو را بخواند ; اين ترانه فقط و فقط براي صداي ويژه ي تو نوشته شده است .
اگر تو ترانه خويش را نخواني ' دنيا هيچ جايگزيني را براي تو پيدا نخواهد كرد و از اين بابت ' براي هميشه ' چيزي را از دست خواهي داد .
زماني كه ناگهان همه ي درها را به رويت مي گشايند
و تو به ديدار آن سيمرغ قله ي قاف خواهي رسيد
و در خواهي يافت كه تا كنون ' بي آنكه بداني ' اين سي مرغ '
وجود خود تو بوده است كه در آينه به خويش مي نگريسته است .
هرگاه دماي هشياري تو به صد درجه برسد '
جوشش و دگرگوني خود به خود آغاز مي شود
كافي ست از موهبت دوست داشتن برخوردار باشيم '
كافي ست كسي يا چيزي را دوست بداريم '
در واقع ' او را دوست داشته ايم .
تنها چيزي كه در هستي هرز نمي رود ' عشق است .
همان طور كه همه رودها به دريا مي ريزند '
همه حكايت هاي عاشقانه ي ما نيز به خدا مي رسند.
ما رودهاي كوچك عشقيم و او درياست .
آگاهانه ' عاشقي پيشه كن .
ما با حداقل توانايي خود كار مي كنيم . ما حداكثر هفت درصد قابليت هاي خود را به كار مي گيريم .
بنابراين ' هر كاري كه مي كني ' بايد بداني كه توان انجام حداقل ده برابر آن كار را داري .
اگر همت بكني ' حتي براي انجام پانزده برابر كارهاي فعلي ات ' توان كار كردن داري .
جالب است كه بداني هر چه بيشتر انرژي خود را صرف كني ' انرژي بيشتري را براي انجام كار بيشتر جذب مي كني .
ما هيچ گاه از توان عظيم و بالقوه ي خود آگاه نمي شويم ' زيرا در زندگي خود هيچ گاه با چالشي جدي روبرو نمي شويم .