به نظر من گاهی خوشبختی در چند قدمی ماست و کافیه فقط کمی دستمونو دراز کنیم که اونو بگیریم اما غافل از اینکه ما اونو نمیبینیم ، متوجه اش نیستیم و نمی فهمیمش و فقط وقتی متوجه میشیم که دیگه خیلی دیر شده
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
ویرایش توسط رزیتا : 09-18-2009 در ساعت 04:00 PM
|