نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 12-25-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بادها امشب دوباره
بادها
افسانه‌ی کهن را آغازکرده‌اند

«ــ بادها!
بادها!
خنياگران ِ باد!»


خنياگران ِ باد
وليکن
سرگرم ِ قصه‌های ملول‌اند...

«ــ خنياگران ِ باد
امشب
رُکسانا
با جامه‌ی سفيد ِ بلندش
پنهان ز هر کسي
مهمان ِ من شده‌ست و کنون
مست
بر بسترم
افتاده است.
[اين قصه ناشنيده بگيريد!]

کوته کنيد اين همه فرياد
خنياگران ِ باد!
بگذاريد
رُکسانا
در مستیِ گران‌اش امشب
اين‌جا بمانَد تا سحر.
هاي!
خنياگران ِ باد!
اگر بگذاريد!...


آن‌گاه
از شرم ِ قصه‌ها که سخن‌سازان
خواهند راند بر سر ِ بازار،
ديگر
رُکسانا
هرگز ز کلبه‌ی من بيرون
نخواهد نهاد پاي...»


بيرون ِ کلبه، بادها
پُرشور مي‌غريوند...
«ــ آرام‌تر!
بي‌رحم‌ها!
خنياگران ِ باد»


خنياگران ِ باد، وليکن
سرگرم ِ قصه‌های ملول‌اند
آنان
از دردهای خويش پريش‌اند،
آنان
سوزنده‌گان ِ آتش ِ خويش‌اند...
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید