نمایش پست تنها
  #75  
قدیمی 12-25-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ديدارِ واپسين باران کُنَد ز لوح ِ زمين نقش ِ اشک، پاک
آواز ِ در به نعره‌ي ِ توفان شود هلاک
بيهوده مي‌فشاني اشک اين‌چنين به خاک
بيهوده مي‌زني به در، انگشت ِ دردناک.

دانم که آنچه خواهي ازين بازگشت، چيست:
اين در به صبر کوفتن، از درد ِ بي‌کسي‌ست.
دانم که اشک ِ گرم ِ تو ديگر دروغ نيست:
چون مرهمي، صداي تو، با درد ِ من يکي‌ست.

افسوس بر تو باد و به من باد! ازآن‌که، درد
بيمار و درد ِ او را، با هم هلاک کرد.
اي بي‌مريض‌دارو! زان زخم‌خورده مَرد
يک لکه دود مانده و يک پاره سنگ ِ سرد!
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید