مدیریت در خانه
چكيده
در اين مقاله موضوع مديريت در خانه در مقايسه با مديريت در سازمان مورد بررسي قرار مي گيرد و نكاتي در اين خصوص پيشنهاد مي شود.
1- مقدمه
آيا روزگار كودكي خود را به ياد داريد؟ زمانيكه مهندس، پزشك، استاد، كارمند، بازرگان و... نبوديد. گذشتهاي را به خاطر آوريد كه بزرگترين روياي شما رفتن به پارك و بازي با همسالان بود. دوراني كه به سرعت گذشت و اينك تنها شيريني آن لحظههاست كه برجا مانده است. امروز را مرور كنيد كه متصدي شغلي در موقعيتي رسمي هستيد و براي كسب درآمد و احترام اجتماعي در تكاپوييد. همه به نوعي در محيط كاري و اجتماعي؛ اداره كننده امور مربوط به حرفه هستيم. گاهي شرايط آن چنان دشوار ميشود كه مدتي زمان و مكان را فراموش كرده، تمامي انرژي خود را صرف برطرف ساختن بحران ميكنيم و گاهي شرايط به حدي آرام و مطلوب است كه به دنبال راهي براي پر كردن لحظهها هستيم. شايد با مفاهيم علمي مديريت چندان آشنا نباشيم؛ براي مثال تئوريها و يا سبكهاي مديريتي را نشناسيم، اما در روش و اجرا از شيوه مديريتي ويژهاي پيروي ميكنيم. گاه آزادمنشانه، گاه دموكرات و گاهي يك ديكتاتور ناب هستيم. به هر حال نقش مديريتي ايفا ميكنيم و در انجام وظايف محوله ساعي و كوشاييم.
از سويي انسان در هر مقوله كه سرمايهگذاري كند، خواهان موفقيت است. يك مدير موفق براي رسيدن به درجات رشد و ترقي به طور قطع از نظر جسمي، مالي، خانوادگي، زماني و اجتماعي سرمايهگذاريهايي را انجام داده و در انتظار برداشت و بهرهبرداري است. اگر همه چيز درست سازماندهي شود، نتيجه جز موفقيت نيست و پس از مدتي به عنوان مديري نمونه انتخاب خواهيم شد. اين بدين معني است كه از لحاظ شخصيتي و نيز از نظر شيوه اداره نمودن كار اصولي را به كار گرفتهايم كه مورد تأييد بوده و در كارنامه مديريتي، فرد نمره بالايي احراز كرده است.
مديري خوب بودن يك شبه اتفاق نميافتد، حتماً فرد هزينههاي مادي و معنوي زيادي براي رسيدن به اين درجه صرف كرده است. اما آيا در نگاه فرزندان دلبندمان هم يك مدير نمونهايم؟ آيا در فرم ارزشيابي عزيزانمان هم نمره بالايي كسب ميكنيم؟ و يا...؟
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|