فيزيك كوانتوم در 6 گام
طيف تابشي اتمها، بر خلاف فرضيات فيزيك كلاسيك گسسته است. به عبارت ديگر، نوارهايي روشن و تاريك در طيف تابشي ديده ميشوند.
مي كرد و اگر الكترون ها به اين توصيه عمل مي كردند، همهي مواد ــ از جمله ما انسانها ــ بايد از خود اشعه تابش مي كردند (و همانطور كه ميدانيد اشعه براي سلامتي بسيار خطرناك است)! ولي ميبينيم از تابشي كه بايد با حركت مارپيچي الكترون به دور هسته حاصل شود اثري نيست و طيف نوريِ تابششده از اتم ها به جاي اينكه در اثر حركت مارپيچي و سقوط الكترون پيوسته باشد، يك طيف خطي گسسته است؛ مثل برچسب هاي رمزينهاي (barcode) كه روي اجناس فروشگاه ها مي زنند. يعني يك اتم خاص، نه تنها در اثر تابش فرو نميريزد، بلكه نوري هم كه از خود تابش ميكند، رنگ ها ــ يا فركانس هاي ــ گسسته و معيني دارد. گسسته بودن طيف تابشي اتم ها از جمله علامت سؤال هاي ناجور در مقابل فيزيك كلاسيك و فيزيكدانان دههي 1890 بود.
گام پنجم: فاجعهي فرابنفش
برگرديم سر تقسيم كردن نور.
ماكسول (1879-1831) نور را به صورت يك موج الكترومغناطيس در نظر گرفته بود. از اين رو، همه فكر مي كردند نور يك پديدهي موجي است و ايدهي «مولكولِ نور»، در اواخر قرن نوزدهم، يك لطيفهي اينترنتي يا SMS كاملاً بامزه و خلاقانه محسوب مي شد. به هر حال، دست سرنوشت يك علامت سؤال ناجور هم براي ماهيت موجي نور در آستين داشت كه به «فاجعهي فرابنفش» مشهور شد:
يك محفظهي بسته و تخليهشده را كه روزنهي كوچكي در ديوارهي آن وجود دارد، در كوره اي با دماي يكنواخت قرار دهيد و آنقدر صبر كنيد تا آنكه تمام اجزا به دماي يكسان (تعادل گرمايي) برسند.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|