نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 09-20-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

455

عمر بگذشت به بي حاصلي و بوالهوسي
اي پسر جام مي‌ام ده كه به پيري برسي
چه شِكَرهاست در اين شهر كه قانع شده‌اند
شاهبازان طريقت به مقام مگسي
دوش در خيل غلامان درش مي‌رفتم
گفت اي عاشق بيچاره تو باري چه كسي
با دل خون شده چون نافه خوشش بايد بود
هر كه مشهور جهان گشت به مشكين نفسي
لمع البرق من الطور و آنست به
فلعلي لك آت به شهاب قبسِ
كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
وه كه بس بي خبر از غلغل چندين جرسي
بال بگشا و صفير از شجر طوبي زن
حيف باشد چو تو مرغي كه اسير قفسي
تا چو مجمر نفسي دامن جانان گيرم
جان نهاديم بر آتش ز پي خوش نفسي
چند پويد به هواي تو ز هر سو حافظ
يسر الله طريقا بك يا ملتمسي

456

نو بهار است در آن كوش كه خوش دل باشي
كه بسي گُل بدمد باز و تو در گِل باشي
من نگويم كه كنون با كه نشين و چه بنوش
كه تو خود داني اگر زيرك و عاقل باشي
چنگ در پرده همين مي‌دهدت پند ولي
وعظت آنگاه كند سود كه قابل باشي
در چمن هر ورقي دفتر حالي دگر است
حيف باشد كه ز كار همه غافل باشي
نقد عمرت ببرد غصه دنيا به گزاف
گر شب و روز در اين قصه مشكل باشي
گر چه راهي است پر از بيم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشي
حافظا گر مدد بخت بلندت باشد
صيد آن شاهد مطبوع شمايل باشي
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید