نمایش پست تنها
  #7  
قدیمی 09-20-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

464
بگرفت كار حسنت چون عشق من كمالي
خوش باش زان كه نبود اين هر دو را زوالي
در وهم مي‌نگنجد كاندر تصور عقل
آيد به هيچ معني زين خوبتر مثالي
شد حظ عمر حاصل گر زان كه با تو ما را
هرگز به عمر روزي روزي شود وصالي
آن دم كه با تو باشم يك سال هست روزي
واندم كه با تو باشم يك لحظه هست سالي
چون من خيال رويت جانا به خواب بينم
كز خواب مي‌نبيند چشمم به جز خيالي
رحم آر بر دل من كز مهر روي خوبت
شد شخص ناتوانم باريك چون هلالي
حافظ مكن شكايت گر وصل دوست خواهي
زين بيشتر ببايد بر هجرت احتمالي
465
رفتم به باغ صبح دمي تا چنم گلي
آمد به گوش ناگهم آواز بلبلي
مسكين چو من به عشق گلي گشته مبتلا
واندر چمن فكنده ز فرياد غلغلي
مي‌گشتم اندر آن چمن و باغ دم به دم
مي‌كردم اندر آن گل و بلبل تأملي
گل يار حسن گشته و بلبل قرين عشق
آن را تفضلي نه و اين را تبدلي
چون كرد در دلم اثر آواز عندليب
گشتم چنان كه هيچ نماندم تحملي
بس گل شكفته مي‌شود اين باغ را ولي
كس بي بلاي خار نچيدست از او گلي
حافظ مدار اميد فرج از مدار چرخ
دارد هزار عيب و ندارد تفضلي
466
اين خرقه كه من دارم در رهن شراب اولي
وين دفتر بي معني غرق مي ناب اولي
چون عمر تبه كردم چندان كه نگه كردم
در كنج خراباتي افتاده خراب اولي
چون مصلحت انديشي دور است ز درويشي
هم سينه پر از آتش هم ديده پر آب اولي
من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت
اين قصه اگر گويم با چنگ و رباب اولي
تا بي سر و پا باشد اوضاع فلك زين دست
در سر هوس ساقي در دست شراب اولي
از همچو تو دلداري دل برنكنم آري
چون تاب كشم باري زان زلف به تاب اولي
چون پير شدي حافظ از ميكده بيرون آي
رندي و هوسناكي در عهد شباب اولي
467
زان مي عشق كزو پخته شود هر خامي
گر چه ماه رمضان است بياور جامي
روزها رفت كه دست من مسكين نگرفت
زلف شمشاد قدي ساعد سيم اندامي
روزه هر چند كه مهمان عزيز است اي دل
صحبتش موهبتي دان و شدن انعامي
مرغ زيرك به در خانقه اكنون نپرد
كه نهاده است به هر مجلس وعظي دامي
گله از زاهد بد خو نكنم رسم اين است
كه چو صبحي بدمد از پيش افتد شامي
يار من چون بخرامد به تماشاي چمن
برسانش ز من اي پيك صبا پيغامي
آن حريفي كه شب و روز مي صاف كشد
بود آيا كه كند ياد ز درد آشامي
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
كام دشوار به دست آوري از خود كامي
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید