خدايا مرا ببين
خدايا مرا بشنو
خدايا مرا قبول كن
خدايا كمكم كن تا رازهايم را فقط با تو بازگويم و فقط تو را محرم اسرار خويش قرار دهم
خدايا كمك كن تا دردي را كه همنوعم برادرم و همسايه ام ميكشد را حس كنم كه اگر چنين نباشد از خود و از تو دور گشته ام
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|