روانکاوی بعد از تأسیس
روانکاوي بعد از تاسيس
تسلط انحصاري فرويد بر روانکاوي نوين ديري نپاييد. هنوز بيست سالي از بنيانگذاري اين جنبش نگذشته بود که توسط روانکاواني که در يک يا چند موضوع بنيادي با فرويد مخالف بودند، به گروههاي رقيب تجزيه شدند. فرويد واکنش مناسبي به اين مخالفان نشان نداد. وي همين که اين افراد از آموزشهاي او روي گرداندند، بدون توجه به روابط نزديک شخصي يا حرفهاي آنها ، همگي را بيرون انداخت و ديگر هرگز با آنان صحبت نکرد. اين گروه ، شامل کارل يونگ ، آلفرد آدلر ، کارن هورنامي گروه نوفرويديها را تشکيل ميدادند. آنها با وجود اين که از اصول و مقدمات اصلي انديشههاي فرويد جانبداري ميکردند، اما در طول سالها جنبههاي معيني از نظام فرويد را اصلاح کردند و بسط دادند.
افرادي نيز چون گوردون آلپورت ، هنري موراي و اريک اريکسون بعد از مرگ فرويد رويکردهاي خود را پرورش دادند. اينان کساني نبودند که با فرويد مخالفت کرده باشند و هرگز فرويدي سختآئين نيز نبودند، بلکه عقايد خود را از انديشههاي فرويد گرفتند، يا عقايد فرويد را بسط دادند و يا در مخالفت با آثار فرويد گام برداشتند.
ميراث امروزين روانکاوي
برخي از ديدگاههاي معاصر شباهت اندکي با ديدگاههاي فرويد دارند و به سختي ميتوان آنها را وابسته به روانکاوي دانست. گوناگوني و چندپارگي در روانکاوي چشمگير است و مکاتب فرعي آن خيلي بيشتر از ساير مکاتب مثلا رفتار گرايي است. تعداد و گوناگوني آنها بر اهميت اين رويکرد که يک قرن پيش توسط فرويد آغاز شد، صحه ميگذارد.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|