بحث خود روان درمانی
بيماری افسردگی علائم متعددی دارد. از جمله اين علائم می توان به احساس بی ارزشی يا گناه و تفکر درباره خودکشی اشاره کرد.
اما افراد افسرده احتمالا بيش از آن بيمار هستند که تمايل به خواندن کتابهای روانشناسی داشته باشند.
در مقابل کسانی که افسرده نيستند اما وضعيت روحی خود را هم مطلوب نمی دانند از کتابهای خود روان درمانی به عنوان ابزاری برای حل معضلات روحی استفاده می کنند.
نادره دندانپزشک در تهران می گويد: "يکی از کتابهايی که من خوانده ام ترجمه شفای زندگی -نيروی درون از لوئيز هی نويسنده آمريکايی است. اين کتاب خيلی روی من اثر داشت چون زمانی که شروع به خواندنش کردم مشکلات روحی زيادی داشتم و اين کتاب به من اين قدرت را داد که به عنوان يک شخص تنها می توانم در برابر مشکلاتم خودم تصميم بگيرم و تا آخرين مرحله هم خود من به تنهايی پای تصميمم چه خوب، چه بد بايستم و مقاومت کنم."
شيوا مهندس صنايع غذايی در تهران می گويد از چهار پنج سال پيش خواندن کتابهای خود روان درمانی را آغاز کرده است.
شيوا می گويد: "در آن زمان در درونم احساس خلا می کردم. وقتی به کتابهای خود روان درمانی مراجعه کردم ديدم به مشکلات من می پردازند. اکنون نيز به خواندن اين کتابها ادامه می دهم چون می توانم در هر زمان به آنها مراجعه کنم و آن طور که می خواهم از راهنمايی آنها استفاده کنم."
شيوا در ادامه می گويد: "گاهی تحمل مشکلات سخت است و يکی از دلايل آن احساس تنهايی است. ولی برای من خيلی جالب بوده که يک نويسنده خارجی که مخاطبين او متعلق به جامعه ای ديگر هستند همان مشکلات روحی من را مورد بررسی قرار داده است. گويی اين کتابها داستان زندگی من را تعريف می کنند. پس من تنها نيستم و حتی مشکلات من عموميت دارد."
اما بسياری از کارشناسان بهداشت روانی معتقدند کتابهای خود روان درمانی نمی توانند جايگزين درمانهای تخصصی روانشناسی شوند.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|