بحث خود روان درمانی
اعظم قاريان روانشناس در ايران می گويد: "افرادی که به دنبال اين گونه کتابها می روند به دنبال کسی يا چيزی هستند که به آنها برای رفع نيازهای درونی که احساس می کنند، کمک کند. يعنی انگيزه لازم را دارند و به دنبال کمک هم می روند، اما به نظر می رسد درست راهنمايی نمی شوند. در جامعه ايران به اشتباه جا افتاده است که اين کتابها می توانند همان کاری را بکنند که يک روانکاو يا روانپزشک می تواند انجام بدهد. اين افراد تصور می کنند که می توانند ضمن محفوظ نگاه داشتن اسرار خود بدون مراجعه به متخصص و در واقع به تنهايی مشکلات روحی روانی خود را با کمک اين کتابها حل کنند. البته شايد درصد بسيار کمی گمشده ای را که دارند در اين کتابها پيدا کنند، اما تعداد آنها بسيار محدود است."
موضوع ديگر اين است که کتابهای خود روان درمانی عمدتا توسط نويسندگان غربی و بر اساس مفاهيم فرهنگی و دينی متداول در غرب تاليف شده اند.
اما، گيتی خوشدل، از جمله مترجمان و صاحب نظران در زمينه کتابهای خودشناسی و خودسازی در ايران، انتقال و انطباق اين مفاهيم در جامعه ايران را دشوار و يا سد راه دوستداران اين گونه کتابها نمی داند.
خانم خوشدل می گويد: " همانطور که من و يک سياه پوست به جز بافت نسوجی پوستمان از ديد يک پزشک يکی هستيم، اديان هم در زير پوسته ظاهری اشان يکی هستند. اگر آفريننده اين اديان يک خالق است پس بايد اين داستان را طوری ديگری ديد."
اما برخی از خوانندگان کتابهای خود روان درمانی استفاده از فنون و راهنمايی های اين کتابها را با توجه به واقعيات و مشخصه های جامعه ايران آسان نمی دانند.
نادره دندانپزشک در تهران می گويد: "آدم به واقعيتهايی در زندگی می رسد که می بيند نمی تواند حرفهای اين کتابها را پياده کند. توی جامعه ما، من به عنوان يک زن نمی توانم آن کاری را که يک زن در جامعه اروپايی يا آمريکايی می کند انجام دهم. يک نويسنده غربی از مشکلات جامعه خودش با خبر است اما او در کشور ما نبوده و مشکلات ما را نمی شناسد."
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|