نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 09-27-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض اثرات بلغم در مغز

اثرات بلغم در مغز


همان‌طور كه گفته شد قدما معتقد بودند افزایش رطوبت و سردی در مغز باعث سستی و تنبلی دما‎غ، كندی ذهن، تفكر و حواس شده شخص را به فراموشی دچار می‌كند. هر قدر رطوبت و خلط بلغم در سر بیشتر جمع شود، به همان نسبت فراموشی افزایش، تیزهوشی و قوه ادراك كاهش می‌یابد به طوری كه شخص كاملا فاقد هرگونه فهم و شعور می‌گردد. در این حالت فراموشی با سنگینی سر و ترشحات بینی همراه است.
به‌علاوه وجود رطوبت در سر موجب سرگیجه، تشنج، سكته، صرع و … می‌گردد. طبیعی است از بین بردن رطوبت، عوارض گفته شده را از بین می‌برد.
خوردن بعضی از غذاها كه اصطلاحا سرد و تر نامیده می‌شوند، موجب تولید رطوبت و بلغم در بدن می‌شود. برخی از غذاهای سرد و تر عبارتند از: ماست، خیار، هندوانه، كاهو، آلو، اسفناج، نارنج، پرتقال، برنج، گوشت گاو، گوشت بز، گوشت خروس.
افرادی كه طبیعت معتدل دارند با خوردن غذاهای سرد و تر، طبیعتشان به سردی و تری متمایل می‌شود و اگر خوردن غذاهای سرد و تر چند روز ادامه داشته باشد سستی، تنبلی و‌ ضعف قوه تفكر در آن‌ها پدیدار شده، به فراموشی دچار می‌شوند.
گاهی دانش‌آموزان زرنگ، یك روز پس از درس معلم، علی‌رغم آن كه به اندازه كافی تمرین كرده و به حافظه خود نیز اطمینان دارند، آموخته‌هایشان را از یاد می‌برند. بررسی‌ها نشان داده، این دانش‌آموزان شب قبل، برنج و ماست مصرف كرده‌اند.
در این حالت ماست و برنج در بدن رطوبت و سردی ایجاد كرده، در كلاس درس به واسطه هیجان عصبی، رطوبت به مغز روی آورده، رابطه مراكز حافظه و تكلم را كند و سپس قطع نموده است. هنگام سكته مغزی نیز همین اتفاق می‌افتد با این تفاوت كه در این‌جا رطوبت دور مراكز حافظه و تكلم را گرفته، مانع جریان ارتباطی بین آن‌ها شده ولی خرابی ایجاد نكرده است.
شایسته است اولیای دانش‌آموزان به طبیعت فرزندانشان و تاثیر غذاهای گوناگون در جسم، روحیه و جان آن‌ها توجه داشته باشند. همچنین باید بدانند كه غذاهای مختلف اثرات متفاوتی به روی ترشحات غدد درونی و كاركرد آن‌ها دارند.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید