نمایش پست تنها
  #8  
قدیمی 09-28-2009
تاري تاري آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0

33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مثل خورشید میمونی میون این همه تاریکی –وقتی طلوع میکنی ظلمت دلم فراری میشه سیاهی

غم وغصه کنار میرن و عشق تو سلطان قلبم میشه.وقتی حرف میزنی صدای ناز تو تا اعماق

دلم نفوذ میکنه جز صدای قشنگ تو دیگه هیچ چیزی نمیشنوم...عشق پاک تو همه وجودم و همه

زندگیمو لبریز کرده –داشتن تو بودن با تو زیباترین و بزرگترین ارزوی منه. ارزویی که

سالهاست با منه ...صورت مهربون و چشمهای معصوم توهیچوقت از ذهنم پاک نمیشه همون

چشمهایی که برق نگاهشون تاب ایستادن رو ازم میگیره.وقتی با هات حرف میزنم قدرت نگاه

کردن به چشمهای گیرای تورو ندارم وقتی نگاهت میکنم وقتی میبینم شادی و میخندی وقتی

صورت کوچیکت گل میندازه و مثل یه غزال گریز پا همه جا سرک میشی اگه یکم دقت کنی

چشمهای نگرون منو میبنی که همه جا همراهت میاد پشت هر دیواری گوشه هر پنجره ای به

انتظار میشینه تا تو بیایی و یه لحظه هم مهمون عزیز کرده دل عاشقم بشی.. میخوام از ارزوهام

بگم برات : دوست دارم یه روز ابری زیره نم نم بارون دستهای کوچیک تورو تو دستام بگیرم و

پا به پات قدم بردارم اونقدر باهات راه برم که دیگه نای ایستادن نداشته باشم دلم میخواد یه

روزی وقتی نگاهت میکنم وقتی چشم تو چشمات دارم بدونی که عاشقتم بدونی وبدونم که ماله

همیم .... اگه اون روز بیاد من خوشبخت ترینم .. هدیه من به تو یه اسمون ستاره است توی دل

کوچیک من پره ستاره است میخوام تو ماه دلم باشی بیایی و با نور دوتا چشمهای قشنگت شب

دلم رو نورانی کنی.. ماه پیشونی من میاد روزی که عشق تو بهم جرات بده تا ارزوهامو فریاد

بزنم به امید اون روز. دوستت دارم
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....

رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......





ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)


پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید