طناب دار" در وسط اتاق خسته ام زندگی می گرید و مرگ برایم می خندد و رقصان است . و می گوید بیا بیا " بیا باهم برقصیم . شیحه ی اسبی از دور می اید برای نجات امده است . در اتاق بسته" صندلی از زیر پایم سر خورده و حال" دیگر اویزی بر سقف شده ام و چراغی برمن اویزان کرده اند که راه جهنم را نشان می دهد . راه اسارت را " راه سیاهی را " مرگ انسان بی خردی مثل من .... اقا من مرده ام بر جسدم تف بیندازید بر من لعنت بفرستید من خلاف شرع کرده ام خود را کشته ام و من یک جواب بیشتر ندارم من نمردم که بسوزم بلکه سوختم" خاکستر شدم " تا مردم. من خود کشی نکردم من سوختم............
نوشته شده توسط توهم 5 مهر ماه
ویرایش توسط توهم : 09-29-2009 در ساعت 01:25 AM
|