چند تا لطیفه خیلی قشنگ...
دوتا خجالتي باهم ازدواج ميکننبچشون آب ميشه
__________________
ازگدايي پرسيدند: «چرا گدايي ميکني؟» گدا جواب داد: «براي اين که پولي به دست بياورمو محتاج مردم نباشم
__________________
يه روز تو رو تو كوچه ديدمو عاشقت شدم....فرداش تو خيابون ديدمت و ديوونت شدم...... امروز تو اتوبان ديدمتخدا آخر و عاقبتم و به خير كنه! عجب 206يهستي
__________________
خدا وکيلي تو يه آدمي گل ماه بيستعزيز جيگر ناز با کلاس با شخصيت آخر آدميت مثل من ديدهبودي؟؟؟؟؟
__________________
روزي ازم پرسيد:بزرگترين آرزويتوچيست؟ گفتم:تحقق يافتن آرزوي تو.....اما افسوس هرگزندانستم آرزوي تو جدايي از منبود
__________________
پسري بودم که اسم نداشت با دختري آشنا شدمکه وجود نداشت به شهري رفتيم که آدم نداشت به رستوراني رفتيم که غذا نداشت با قاشقچنگا لي غذا خورديم که دسته نداشت اون غذا اصلا مزه نداشت ولي سر کار گذاشتن شماخيلي مزه داشت
__________________
نگاه نکن اگه دروغ خواهي گفت
بهکسي سلام نکن اگر خداحافظي در پيش است
دست کسي رو نگير اگر رها خواهي کرد
به کسي نگو دوستت دارم اگر ديگري در فکرت است
__________________
يه بار از کنار دريا عبور کردي يه عمره موجاش واسه بوسيدن جاي پاهات ميان و ميرن...
__________________
خیلی دوستت دارم. یه روز میام دنبالت تا با هم بریم یه جای دور که دست هیچ کس بهمون نرسه.
قربانت عزرائیل
__________________
تو زیبا، تو ما21f0 ه، تو دوست داشتنی، تو مهربون، تو بهترین، تو فرشته، اما من چی؟ یه آدم خالی بند!
__________________
به نيوتن گفتندبراي چي از افتادن سيب تعجب كردي نيوتن براي اينكه من زير درخت گلابي نشسته بودم