نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 09-30-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

امان از بخت بد
"من بدشانس‌ترين دزد ايران هستم." اين را يك متهم به نام احسان مي‌گويد و قانون احتمالات هم حرفش را تاييد مي‌كند. او چندي قبل در يكي از محلات خلوت غرب تهران، كيف زن جواني را دزديد و بدون هيچ مشكلي فرار كرد. احسان يك ساعت بعد به فكر افتاد از كارت عابربانك اين زن كه در كيف او بود، پول برداشت كند كه البته تا اينجا هم اشكالي پيش نيامد چون رمز كارت هم داخل كيف بود. احسان براي اينكه خيلي سريع به يك شعبه بانك برسد، از يك موتورسوار مسافركش كمك خواست و آن دو با هم به مقابل يك دستگاه خودپرداز رفتند بعد احسان چون نمي‌دانست اين دستگاه‌ها چطور كار مي‌كند باز هم از مرد موتورسوار درخواست كمك كرد و آن مرد هم بدون هيچ مشكلي كارت را گرفت تا داخل دستگاه كند اما يك دفعه ديد اسم و مشخصات همسرش روي كارت ثبت شده است. مرد موتورسوار با احسان درگير شد و او را دستگير كرد. بعد هم در تماس با زنش از ماجراي سرقت باخبر شد و متهم را به پليس تحويل داد. اينطور شد كه احسان لقب بدشانس‌ترين دزد ايران را به خودش اختصاص داد و وقتي براي بازجويي به شعبه 8 دادسراي جنايي منتقل شد، به بازپرس پرونده گفت: "واقعا اين بدشانسي نيست كه بين 13 ميليون آدمي كه در تهران زندگي مي‌كنند، شوهر همان زن سر راه من سبز شود؟"

البته احسان در تصاحب مدال طلاي بدشانسي با پسر 16 ساله‌اي به اسم رامين رقابت تنگاتنگي دارد. رامين چند وقت پيش در حالي كه مشروب خورده بود، در پارك سليمانيه تهران، جلوي يك پسر جوان را گرفت و با تهديد از او خواست هر چه پول دارد تحويلش بدهد اما كتك مفصل خورد و بعد هم دستگير شد. چگونگي ماجرا را از زبان طعمه رامين بخوانيد: "من بوكسور هستم. آن روز هم تازه از باشگاه بيرون آمده بودم و داشتم به خانه مي‌رفتم كه رامين جلويم را گرفت و سعي كرد با تهديد چاقو مرا بترساند در آن شرايط چاره‌اي نديدم جز اينكه از فنون مشت‌زني استفاده كنم. بعد از آن كه رامين كتك مفصلي خورد مردم دورمان جمع شدند بعد هم ماموران گشت كلانتري 122 از راه رسيدند و پسر زورگير را بازداشت كردند."

دزدان براي يك سرقت موفق فقط كافي نيست مراقب بوكسورها يا همسران طعمه‌هايشان باشند، آنها بايد آمار نقل و انتقالي كارمندان بانك را هم بگيرند تا به سرنوشت "جواد – م" گرفتار نشوند. او يك كلاهبردار حرفه‌اي بود كه از يك بانك دسته چك گرفت و با خريدهاي ميليوني و صدور چك‌هاي بلامحل كلي پول به جيب زد و اين كار حسابي زير دندانش مزه كرد براي همين تصميم گرفت اين بار از بانك ديگري دسته چگ بگيرد اما چون مي‌دانست اسمش در ليست سياه قرار گرفته است به يك جاعل 100 هزار تومان پول داد و شناسنامه قلابي گرفت. او اين بار به شعبه جديدي رفت اما همين كه مداركش را تكميل كرد خودش را در محاصره ماموران پليس ديد. ماجرا از اين قرار بود كه يكي از كارمندان بانك اول به شعبه دوم منتقل شده بود و به محض ديدن جوان او را شناخت و فهميد همه مداركش جعلي است به همين دليل بلافاصله با پليس 110 تماس گرفت تا اين مرد هم در فهرست بدشانس‌ترين تبهكاران ايران جا بگيرد
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید