نمایش پست تنها
  #8  
قدیمی 10-02-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض راههاي محبت به همسر

راههاي محبت به همسر



تیتر : راههاي محبت به همسر
خلاصه : به همسرتان محبت کنید . برای محبت کردن به همسر راه‌های متفاوتی وجود دارد . ما در زیر به چند مورد از آنها اشاره می‌کنیم :
متن کل خبر : - اگر ناراحت است به احساسش احترام بگذار.

- وقتی خسته است به او کمک کن.

- هر وقت به تنهایی احتیاج دارید و می‌خواهید با خودتان خلوت کنید، به او بگو که می‌خواهی مدت کوتاهی تنها باشی و به زودی پیش او خواهی بود.

- وقتی که دیگر نیازی به تنهایی نبود و پیش او بودید، با بیانی صمیمانه به او علت ناراحتی خود را بگو و او را مطمئن ساز که تقصیری متوجه ی او نبوده است.

- در حضور دیگران به او احترام بگذار از خوبی‌هایش تمجید کن.

- در جمع و میهمانی به او بیشتر از سایرین توجه کن.

- در مناسبت‌های خوب زندگی، مانند سالروز ازدواج یا تولد و غیره با نوشتن مطلبی کوتاه ابراز عشق و علاقه کن.

- سعی کن حال و احساس او را درک کرده و بعد حرف بزنید. مثلا اگر حالش خوب است، بگو امروز خوشحال به نظر می‌رسی و یا اگر سرحال نبود بگو «فکر می‌کنم خسته هستی».

- سعی کنید، رفتارتان مثل روزهای اول آشنایی باشد. نخستین روزهای آشنایی را همواره به یاد داشته باشید.

- به کارهای منزل رسیدگی کن و اگر چیزی احتیاج به تعمیر دارد انجام بده و از او بپرس، کاری هست که بتوانید انجام دهید.

- صمیمیت را چاشنی زندگی کنید و به جای اینکه در مقابل یکدیگر بایستید به موازات یکدیگر حرکت کنید و به «ما شدن» بیندیشید. بال پرواز یکدیگر باشید.

- وقتی کاری برایتان انجام می‌دهد ، تشکر خود را بیان نما.

- با هم طوری صحبت کنید که از خواسته‌های یکدیگر به خوبی آگاه شوید.

- از همدیگر نظرخواهی کنید.

- به کارهای روزانه‌اش علاقه نشان بده، و از کارهایی که انجام می‌دهد سوال کن.

- سعی کنید در بیرون رفتن از منزل، لباس هر دوی شما مرتب و شیک باشد.

- سفرهای کوتاه در زندگی ترتیب دهید.

- برایش هدایای مناسبی تهیه کن.

- از محل کار به او تلفن بزن، حالش را جویا شو، به خصوص در شرایطی که بیمار است و یا اگر خبر جالب و خوشایندی دارید.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید