هیچ
آسمان هم مثل دل من گرفته بود امروز
ابری بود و مه آلود، اما بارانی نبارید
من هم نباریدم
گریستن را هم حتی از خاطر برده ام من
خالی از بودن
خسته از خواستن
شاید این غمگین ترین روز تولدم بود
اگر غم را مفهومی باشد بعد از این!
اصلا چه اهمیتی دارد؟!
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|