نمایش پست تنها
  #277  
قدیمی 10-05-2009
آیـدا آواتار ها
آیـدا آیـدا آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 438
سپاسها: : 0

16 سپاس در 16 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هیچ کس نمی داند
بی آنکه به شب درود بگویم دیگر بار
کوله بار خاطرات دردناکم را
به دوش می کشم و
در هر بارقه امید تازه ای
چهره های غماگین گذشته ها
به پیشوازم می آیند
و هیچ کس نمی داند
این اشک ها
این همه اشک مثل باران
از کجا می آیند
.
.
.
قلبم در هم فشرده می شود که
اشک هایم بر چهره ام می دوند دیگر بار
قصه ای که می خواستم بنویسم از نو
همان ترانه کهنه غم بار قدیمی شد
و من تکرار رنج های آدمی
از لحظه خلقت..
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از آیـدا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید