نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 10-05-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض جنایت و مکافات Crimen y castigo

جنایت و مکافات
Crime and Punishment


جنایت و مکافات (به انگلیسی: Crime and Punishment، به روسی: Преступ*ение и **казание) نام رمانی نوشتهٔ فیودور داستایوسکی نویسندهٔ پرآوازهٔ روسی است.



این کتاب داستان دانشجویی به نام «راسکولْنیکُف» را روایت می‌کند که به خاطر اصول مرتکب قتل می‌شود. بنابر انگیزه‌های پیچیده‌ای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است؛ زن رباخواری را همراه با خواهرش که غیر منتظره به هنگام وقوع قتل در صحنه حاضر می‌شوند، می‌کشد و پس از قتل خود را ناتوان از خرج کردن پول و جواهراتی که برداشته می‌بیند و آنها را پنهان می‌کند. بعد از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه راسكولنيكف این تصور را كه هر كس را که می‌بیند به او مظنون است و با این افكار كارش به جنون می‌رسد در اين بین او عاشق سوفیا دختری كه به خاطر مشكلات مالی خانواده‌اش دست به تن‌فروشی زده بود می‌شود. داستایوسكی این رابطه را به نشانهٔ مهر خداوندی به انسان خطاكار استفاده كرده است و همان عشق ,نيروی رستگاری بخش است .البته راسكولنیكف بعد از اقرار به گناه و زندان شدن در سیبری به این حقیقت رسید .


....

مضمون و درون مایهٔ کتاب تحلیل انگیزه‌های قتل و تأثیر قتل بر قاتل است که داستایوسکی مسئلهٔ رابطه میان خویشتن و جهان پیرامون و فرد و جامعه را در آن گنجانده است.

رفتار راسكولنیكف در این داستان را می‌توان در دیگر آثار نویسنده همچون یادداشت‌های زیرزمینی و برادران كارامازوف نيز مشاهده كرد (رفتار او بسیار شبیه ایوان كارامازوف در برادران كارامازوف است).او می‌تواند با توجه به توانایی‌هایش كار خوبی برای خود پیدا كند درحالیکه بسیار فقیرانه زندگی می‌كند.در حالی‌كه رازومیخین وضعیتی مشابه با او دارد ولی بسیار بهتر از او زندگی می‌كند و هنگامی كه به راسكولنیكف كاری پیشنهاد می‌كند او از این كار سرباز می‌زند و در حالی‌که پلیس هیچ‌گونه مدركی علیه او ندارد او آنها را به خود مشكوك می‌كند

...




داستایوسکی سه بار تلاش کرد تا این اثر را از زبان شخصیت اصلی داستان روایت کند؛ نخست به شکل یادداشت‌های روزانه شخصیت اصلی، سپس به شکل اعتراف او در برابر دادگاه و سرانجام به صورت خاطراتی که او به هنگام آزادی از زندان می‌نویسد ولی در نهایت آن را به روایت سادهٔ سوم شخص مفرد که قالب نهایی رمان بود نوشت.

او این داستان را از ژانویه ۱۸۶۶ تا تابستان آن سال، در نشریه «روسکی وستنیک» به چاپ رسانید.




..
..
.

__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید