نمایش پست تنها
  #7  
قدیمی 10-05-2009
فرگل آواتار ها
فرگل فرگل آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541

1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

لحظه ای که زمان تمام هستی را با خود می بُرد


سکوتی به وسعت دشتهای شرق زمین را خاموشی


مطلق می کشاند هیچ کلامی گفته نشد



فقط چشم مانده بود و چشم


تنها دل بود که از حال دل خبر داشت


آسمان گرد جدایی می پاشید


ستاره ها از خجالت به نقاب نشسته بودند


باد تلاش می کرد که دستهارا به هم پیوند دهد


اما


ناگاه صدایی آمد!!!


خاموش


تقدیر است


جدایی سر نوشت است


ماه هم با زمان قهر کرد


شب تیره وتار بود


آسمان تصویری روشن از کینه ی تار بود


قدرت اشک بود که دل را نجات داد


وصدایی سرد که دل را به هلاکت کشاند


خداحافظ


وبرای همیشه خاموش شد


دیده پر از خون بود تنها


قدرت اشک بود که مرا زنده نگاه داشته تا امروز
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید