يارب مرا ياري بده تا خوب آزارش کنم
هجرش دهم، زجرش دهم ،خوارش کنم ،زارش کنم
از بوسه هاي آتشين ، وز خنده هاي دل نشين
صد شعله در جانش زنم،صد فتنه در کارش کنم
در پيش چشمش ساغري گيرم ز دست دلبري
از رشک آزارش دهم ،از غصه بيمارش کنم
بندي به پايش افکنم ،گويم خداوندش منم
چون بنده در سوداي زر،کالاي بازارش کنم
گويد ميفزا قهر خود،گويم بکاهم مهر خود
گويد که کمتر کن جفا ، گويم که بسيارش کنم
هر شامگه در خانه اي،چابکتر از پروانه اي
رقصم بر بيگانه اي ، وز خويش بيزارش کنم
چون بينم آن شيداي من فارغ شد از سوداي من
منزل کنم در کوي او ، باشد که ديدارش کنم
گيسوي خود افشان کنم،جادوي خود گريان کنم
با گونه گون سوگندها،بار دگر يارش کنم
چون يار شد، بار دگر کوشم به آزاري دگر
تا اين دل ديوانه را راضي ز آزارش کنم
(سيمين بهبهاني)
ویرایش توسط constantine726 : 10-06-2009 در ساعت 07:58 AM
|