نمایش پست تنها
  #81  
قدیمی 10-06-2009
تاري تاري آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0

33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اي دل غمگين اگر تنها شدي من با توام

خسته دل وز هر كه وز هر جا شدي من با توام

گر به كنج بي كسي آميختي با دردخويش

دلگران از مردم دنيا شدي من با توام

از غمت گريان منم شب تا سحر مانند شمع

اشكريزان در دل شبها شدي من با توام

ايعزيز همزبان اي هم نفس اي هموطن!

خسته گر از گنبد مينا شدي من باتوام

اشك غمگينان دلم خون ميكند؛اي واي من!

ناله كمتر كن اگرتنها شدي من با توام

اي بيابانگرد بي كي!گرزغربت روزها

دربدردر كوه ودر صحرا شدي من با توام

در شب سرد زمستان روح من در كوبههاست

چون اسير لشگر سرما شدي من با توام

كامران بودي اگر جانت سلامت شاد باش

ور به كام درد جانفرسا شدي من با توام

ايدو چشم اشكريزان!در دل شب هاي تار

هر زمان از دست غم دريا شدي من باتوام

شعر من غم نامه عمر من است اي آشنا

هم سخن گر با كلام من شدي من با توام
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....

رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......





ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)


پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید