چيه فرگل جان اين حامدو كه ميبيني همين چند روز پيش از زير لگدو مشت اريانا و دلتنگ كشيدم بيرون يه كاري و شغلي بهش دادم اونوقت چنگ ميزنه ميبيني تو رو خدا خودش هم ميدونه كه در افتادن با تاري پلنگه يعني خودكشي حالا فعلا داره يه خورده شيرين كاري ميكنه عب نداره بخشش از بزرگانه
بعد هم من با اون فريما طرف نميشم چون يه خورده ..... عصباني و زود رنجه بابا بزرگي گفتن كوچيكي گفتن رعايت دوستي و نزاكت هم بد نيست
خوب بچه ها به جاي اينكه به هم ديگه گير بدين راجع به مسائلي صحبت كنيد تا بيشتر بياموزيم نه فراموش كنيم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|