مهدويت در انديشه ها
استاد محمد رضا حكيمي
و اين است مهـــدي...
اين است مهدي – عليه السلام – و اين است حتمييت او، تولد و بقاي او، تاثير او، ظهور او، و شورش و انقلاب او، اصلاح و تصفيه او، و تاسيس حكومت او... كه خواهد شد.
بعثت، فرود آمدن نور است در طبيعت. غدير، تداوم حكومت نور است در زمين. عاشورا، ذبح عظيم است براي نجات دادن حكومت نور. و مهدي، انفجار نور است در استغراق ظلمت. هر چه جهان ظلماني تر گردد، و تاريك تر شود، طلب روشنايي لازمتر و محسوستر خواهد شد. هنگامي كه آفاق را ظلمت فرا گيرد، نورشناسان نورطلب به پا مي خيزند، و به بيداري جامعه و آماده سازي ياران مهدي دست مي يازند، تا همه در جستجوي خاور انوار بر آيند، و تا به طلب «طلعت رشيده» و «غره حميده» بشتابند، و تا دست نياز به درگاه خداي بي نياز بردارند، و آن ذخيره الاهي، و منجي نهايي را بطلبند.
اين آرزويي است كه از قديم روزگاران، در آن باره، سخنها گفته اند، و پيامبران و حكيمان آن را وعده داده اند. و پيامبر اكرم، آنهمه در آن باره، با صراحت، نويد داده است... آري، انعكاس اين آرزو، در آفاق و اعصار پيچيده است، و بانگ دراي اين كاروان، در معبر بشريت، طنين افكنده است...
و روزي، امواج اين واقعه بزرگ، در جام خورشيد خواهد ريخت. و نسيمها از كران تا كران دشتها و آباديها بر فضاي چنان دولتي خواهد وزيد. و درختان در چنان روزگاري جوانه خواهد زد. و گلها در عصمت آن ايام خواهد شكفت. و جويبارها و نهرها و رودها، در آن ايام بركت خيز، جاري خواهد گشت...
... بانگ «اشهد ان لااله الا الله – و - اشهد ان محمداً رسول الله»، در سحرگاهان و نيمروزها و غروبها، از فراز ماذنه ها، و از درون آباديها، در همه جاي جهان، به گوش مردم آن روزگار خواهد رسيد. گلبانگ «حي علي الصلاة»، و «حي علي خيرالعمل»، در همه سوي، در پنج هنگام، طنين انداز خواهد گشت.
با شعار «ان الله بامر بالعدل والاحسان»، عدل و احسان، همه جا را خواهد گرفت، و «جامعه اعلون» پديد خواهد آمد. و مشعل جاويد، همچون خورشيد، بر فراز پهنه هاي زيست انساني، فروغ خواهد پاشيد.
حماسه جاويد مرزبانان تجسم خواهد يافت. و خون متبلور خورشيد، در راه «تفسير آفتاب»، به آباديها و زندگيها رنگ خواهد زد.
آنروز ديوار مساجد كوتاه خواهد گشت. عدل و مساوات همه گير خواهد شد. نابسامانيها از ميان خواهد رفت. ستمها و جهلها از جهان رخت خواهد بست. دلها منور، عقلها كامل، دانشها واقعي، و جانها سرشار خواهد شد. زندگيها پاك، و امتيازهاي پست مادي نابود خواهد گرديد.
آن روز، عصمت جاودان زنده خواهد شد، و عينيت ايمان قوام خواهد يافت.
آن روز، قطرات نور، از جام لحظه ها، در قالب وجود انسان خواهد ريخت. و انسان فطري، با تزكيه و تعليم، پرورش و آموزش، به سوي جاودانگيها راه خواهد يافت.
آن روز، فضاي زمان زايل، به نمونه اي از دهر ثابت بدل خواهد گشت ...
آن روز، همه جا و همه چيز نور خواهد بود و نور، و روشنايي خواهد بود و روشنايي، ذات همه چيز نوراني خواهد شد، و روح نور، در همه جا و همه چيز، حلول خواهد كرد...
و آن روز، همه جا و همه چيز، نور خواهد بود و نور، و روشنايي خواهد بود و روشنايي...
بار خدايا! توفيق همه را، براي ايجاد يك زندگي سعادتمند اخلاقي، و يك محيط نوراني انساني درخواست مي كنيم. و هم از درگاه تو مي خواهيم كه خروج قائم آل محمد«ص» را نزديك گرداني، و او را از نهان جهان در آوري، و دوران غيبت او را به پايان بري، تا بركهن ترين معبد توحيد تكيه زند، و بانگ دلرباي خويش را، به گوش توده هاي ستمديده و سرگردان بشري برساند، و به رسم ستم و ستمگري پايان دهد، و بناي عدل و داد، و دانايي و شايستگي را، پي نهد...
اللهم ارنا الطلعة الرشيدة،
والغرة الحميدة،
اللهم انا نرغب اليك،
في دولة كريمة،
تعز بها الاسلام،
و اهله...
منبع: كتاب خورشيد مغرب- ازصفحه 354 الي 356
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|