مهدويت در انديشه ها
آيت الله شهيد مرتضي مطهري
انتظار ويرانگر
برداشت قشري از مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدي موعود اينست كه صرفاً ماهيت انفجاري دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعيضها و اختناقها و حق كشيها و تباهيها ناشي مي شود، نوعي سامان يافتن است كه معلول پريشان شدن است.
آن گاه كه صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد، باطل، يكه تازميدان گردد، جز نيروي باطل نيروئي حكومت نكند، فرد صالحي در جهان يافت نشود، اين انفجار رخ مي دهد و دست غيب براي نجات حقيقت – نه اهل حقيقت زيرا حقيقت طرفداري ندارد- از آستين بيرون مي آيد عليهذا هر اصلاحي محكوم است، زيرا هر اصلاح يك نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشني هست دست غيب ظاهر نمي شود؛ برعكس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعيض و هر حق كشي، هر پليدي يي به حكم اين كه مقدمه صلاح كلي است و انفجار را قريب الوقوع مي كند روا ست زيرا «الغايات تبررالمبادي» هدف ها وسيله هاي نامشروع را مشروع مي كنند. پس بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار، ترويج و اشاعه فساد است.
اين جا است كه گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و كامجوئي است و هم كمك به انقلاب مقدس نهائي. اين جا است كه اين شعر مصداق واقعي خود را مي يابد:
در دل دوست به هر حيله رهي بايد كرد - طاعت از دست نيايد گنهي بايد كرد
اين گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهيان از منكر با نوعي بغض و عدوات مي نگرند، زيرا آنان را از تاخير اندازان ظهور و قيام مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه مي شمارند. بر عكس، اگر خود هم اهل گناه نباشند در عمق ضمير و انديشه با نوعي رضايت به گناهكاران و عاملان فساد مي نگرند زيرا اينان مقدمات ظهور را فراهم مي نمايند.
شبه ديالكتيكي
اين نوع از برداشت از آن جهت كه با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهي ها را به عنوان مقدمه يك انفجار مقدس، موجه و مطلوب مي شمارد بايد«شبه ديالكتيكي» خوانده شود. با اين تفاوت كه در تفكر ديالكتيكي، با اصلاحات از آن جهت مخالفت مي شود و تشديد نابساماني ها از آن جهت اجازه داده مي شود كه شكاف وسيع تر شود و مبارزه پيگيرتر و داغ تر گردد، ولي اين تفكر عاميانه فاقد اين مزيت است، فقط به فساد و تباهي فتوا مي دهد كه خودبخود منجر به نتيجه مطلوب بشود.
اين نوع برداشت از ظهور و قيام مهدي موعود و اين نوع انتظار فرج كه منجر به نوعي تعطيل در حدود و مقررات اسلامي مي شود و نوعي «اباحيگري» بايد شمرده شود به هيچ وجه با موازين اسلامي و قرآني وفق نمي دهد.
انتظارسازنده:
آن عده از آيات قرآن كريم – كه همچنانكه گفتيم ريشه اين انديشه است و در روايات اسلامي بدان ها استناد شده است- در جهت عكس برداشت بالا است. از اين آيات استفاده مي شود كه ظهور مهدي موعود حلقه اي است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پيروزي نهائي اهل حق منتهي ميشود، سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اينست كه آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد. آياتي كه بدانها در روايات استناد شده است نشان مي دهد كه مهدي موعود(عج) مظهر نويدي است كه به اهل ايمان و عمل صالح داده شده است، مظهر پيروزي نهائي اهل ايمان است:
«وء رالله الذين آمنوا و عملوالصالحات ليستخلفنهم في الارض و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبد لنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لا يشركون بي شيئا...»
خداوند به مومنان و شايسته كاران وعده داده است كه آنان را جانشينان زمين قرار دهد، ديني كه براي آنها آنرا پسنديده است مستقر سازد، دوران خوف آنانرا تبديل به دوران امنيت نمايد (دشمنان آنانرا نابود سازد) بدون ترس و واهمه خداي خويش را بپرستند و اطاعت غير خدا را گردن ننهند و چيزي را در عبادت يا طاعت شريك حق نسازند.
ظهور مهدي موعود منتي است بر مستضعفان و خوار شمردگان، و وسيله اي است براي پيشوا و مقتدا شدن آنان، و مقدمه اي است براي وراثت آنها خلافت الهي را در روي زمين«و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين.»
ظهور مهدي موعود، تحقق بخش وعده اي است كه خداوند متعال از قديمترين زمانها در كتب آسماني به صالحان و متقيان داده است كه زمين از آن آنان است و پايان، تنها به متقيان تعلق دارد: «ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكران الارض يرثها عبادي الصالحون» - «ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين».
حديث معروف كه مي فرمايد: «يملاء الله به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» نيز شاهد مدعاي ما است نه بر مدعاي آن گروه، در اين حديث نيز تكيه بر روي ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است كه مستلزم وجود گروه مظلوم است و مي رساند كه قيام مهدي براي حمايت مظلوماني است كه استحقاق حمايت دارند- بديهي است كه اگر گفته شده بود يملاء الله به الارض ايمانا و توحيدا و صلاحا بعد ما ملئت كفرا و شركا و فسادا مستلزم اين نبود كه لزوما گروهي مستحق حمايت وجود داشته باشد. در آن صورت استنباط مي شد كه قيام مهدي موعود براي نجات حق از دست رفته و به صفر رسيده است نه براي گروه اهل حق- ولو به صورت يك اقليت.
شيخ صدوق روايتي از امام صادق عليه السلام نقل مي كند مبني براينكه اين امر تحقق نمي پذيرد مگر اينكه هر يك از شقي و سعيد به نهايت كار خود برسد.
پس سخن در اينست كه گروه سعداء و گروه اشقياء هر كدام به نهايت كارخود برسند، سخن در اين نيست كه سعيدي در كار نباشد و فقط اشقياء به منتهي درجه شقاوت برسند.
در روايات اسلامي سخن از گروهي زبده است، كه به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق مي شوند. بديهي است كه اين گروه ابتدا به ساكن خلق نمي شوند و بقول معروف از پاي بوته هيزم سبز نمي شوند. معلوم مي شود در عين اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمينه هايي عالي وجود دارد كه چنين گروه زبده را پرورش مي دهد. اين خود مي رساند كه نه تنها حق و حقيقت به صفر نرسيده است، بلكه فرضاً اگر اهل حق از نظر كميت قابل توجه نباشند از نظر كيفيت ارزنده ترين اهل ايمانند و در رديف ياران سيد الشهداء.
از نظر روايات اسلامي در مقدمه قيام و ظهور امام يك سلسله قيامهاي ديگر از طرف اهل حق صورت مي گيرد، آنچه به نام قيام يماني قبل از ظهور بيان شده است نمونه اي از اين سلسله قيامها است. اين جريانها نيز ابتدا به ساكن و بدون زمينه قبلي رخ نمي دهد.
در برخي روايات اسلامي سخن از دولتي است از اهل حق كه تا قيام مهدي عجل الله تعالي فرجه ادامه پيدا مي كند و چنانكه مي دانيم بعضي از «علماي شيعه» كه به برخي از «دولتهاي شيعي» معاصر خود حسن ظن داشته اند، احتمال داده اند كه دولت حقي كه تا قيام مهدي موعود ادامه خواهد يافت همان سلسله دولتي باشد. اين احتمال هر چند ناشي از ضعف اطلاعات اجتماعي و عدم بينش صحيح آنان نسبت به اوضاع سياسي زمان خود بوده اما حكايتگر اينست كه استباط اين شخصيتها از مجموع آيات و اخبار و احاديث مهدي، اين نبوده كه جناح حق و عدل و ايمان بايد يكسره در هم بشكند و نابود شود و اثري از صالحان و متقيان باقي نماند تا دولت مهدي ظاهرشود، بلكه آنرا به صورت پيروزي جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بي بند و باري تلقي مي كرده اند.
از مجموع آيات و روايات استنباط مي شود كه قيام مهدي موعود(عج) آخرين حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است كه از آغاز جهان بر پا بوده است.
«مهدي موعود تحقق بخش ايده آل همه انبياء و اولياء و مردان مبارز راه حق است».
منبع: كتاب قيام و انقلاب مهدي (عج) از ديدگاه فلسفه تاريخ – از صفحه 61ا الي 68
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|