جهان تنگي كوچك است
از دريا كه سخن ميگويي و كلمههاي من
شناكنان
به دهان تو ميشتابند
نيوتن
به عكسالعملي مناسب ميانديشد
ماهيها جا عوض ميكنند
نيوتن
با گچ ميكوبد به پيشانيام
همهي سيبهاي جهان را
برسرم تكاندهاي
دارم نمنمك ميفهمم
جاذبه يعني چه؟
گوشي را ميگذاري
سيب را برميدارم
ماهيها
همچنان در سيمها شنا ميكنند.
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|