این نمایشگاه كه در موزه «طبیعت و انسان» برگزار میشود «دنیای فابل، از خاور تا باختر» نام دارد و گویا خبرهایی در آن است. نمونهاش این كه خیلیها را از رو برد و ثابت كرد ریشه قصه حیوانات به هیچ وجه به جناب «ایسوپ» (فابلنویس یونان باستان) برنمیگردد و در اصل فابل از عراق امروزی آمده و به آلمانیها نیز از صدقهسری پل فرهنگی قدیمی كه توسط خدابیامرز گوته (شاعر بزرگ آلمان) میان هند و ایران و بلاد عرب زده شد، رسیده است.
در همان آستانه نمایشگاه درون یك ویترین، صفحه گلی قهوهای رنگ به چشم میخورد كه روی آن به خط میخی قصه پشه و فیل حكاكی شده است: روزی پشهای سر وقت یك فیل میرود و عرض میكند ای برادر آیا اجازه میدهی من لختی بر پشت تو سوار شوم؟ به مجرد رسیدن به بركه پیاده خواهم شد. فیل كه از این حرف پشه خون خونش را میخورد زیرلب غرولندی میكند و میگوید میخواهی سوار شوی خب سوار شو اما بدان اگر نمیگفتی هم من نمیفهمیدم تو سوار من شدهای، همچنان كه وقتی پیاده شوی نخواهم فهمید؛ پس اینقدر به پرو پای من نپیچ و بیش از این مرا با این تفاسیر احمقانهات آزار نده.
گونهای ادبی به عمر تاریخ
بیشك همه بازدیدكنندگان این لوح گلی تصدیق میكنند كه فابل، گونه ادبی بینظیری است، چرا كه به پهلوان پنبههای این دنیا ضرب شستی نشان داده و مچلشان كرده است. از طرفی هم معلوم میشود كه 4500 سال پیش كسانی بودهاند كه خیال میكردند دیگر احدی مانند آنها قدم به عالم وجود نخواهد نهاد و برای همین خود را در حد تمسخرآمیزی دست بالا میگرفتند.
قصه حیوانات بیش از هزار كلمه حرف برای گفتن دارد و تنها یك آدم واقعبین، باهوش و زبر و زرنگ میتواند در قلمرو فابل امید به موفقیت داشته باشد. البته نباید فراموش كرد گاهی هم پیش میآید كه یك شیر با همه ابهت و قدرتش در تور گیر میافتد و محتاج كمك یك موش میشود، حتی اگر این كمك خیلی هم برایش افت داشته باشد.
نمایشگاهی كه این روزها در اولدنبورگ آلمان برپا شده قبل از هرچیز نام یك مرد كوتوله سبیلو را كه خیلی قبراق و خوشبنیه به نظر میرسد، سرزبانها انداخته است. این مرد كه دست بر قضا مدیر موزه نیز هست، اهل سوریه و نامش مامون فانزا است. به كوچكی موزه او نگاه نكنید او چند نمایشگاه بزرگ و دهن پركن درباره سلاطین و جنگهای صلیبی در همین موزه كوچك بر پا كرده و حالا برای نخستینبار در یك نمایشگاه، قصد دارد ته و توی تاریخچه فابل را از ورای گفتگوی میان شرق و غرب درآورد.
...