گنجی از مشرق
بازدیدكنندگان نمایشگاه از راه دروازه باستانی هنر پلهپله از یك دوره ادبی وارد دوره بعدی شده و با پشتسر گذاشتن گونههای مختلف خوانش ادبی، به تصاویر یكی از مشهورترین مجموعه فابلهایی میرسند كه از ایران و كشورهای عربی به اروپا رسیده و به یكی از پرفروشترین كتابها در سرتاسر جهان تبدیل شده است.
نام این كتاب از نام دو شغال به نامهای «كلیله و دمنه» گرفته شده و زیباترین نسخه خطی آن هماینك در كتابخانه دولتی مونیخ نگهداری میشود. شاهكار كلیله و دمنه كه بواقع اساس كار نمایشگاه بینالمللی فابل در اولدنبورگ را تشكیل میدهد، به قرن 14 و به سال 1310 تعلق دارد. این نسخه خطی منقوش به طرحهای رنگی كارشده با قلم جزو ارزشمندترین دستنوشتههای تصویری است كه زندگی مردمان مشرق زمین در قرون وسطی را بازسازی كرده و در كنار داستانهایی چون هزار و یك شب حسابی قاپ ادبیات داستانی اروپا را دزدیده است.
شاهكار كلیله و دمنه اساس كار نمایشگاه بینالمللی فابل در اولدنبورگ را تشكیل میدهددر سرتاسر موزه طبیعت و انسان پوسترهای دیواری بزرگی از شغالها، شیرها، شترها و دیگر جانوران كلیله و دمنه دیده میشود. این تصاویر در كنار جانوران تاكسیدرمی شدهای كه به خود موزه تعلق دارد، بازدیدكنندگان هاج و واج نمایشگاه را در جا میخكوب میكند. اما از اینها كه بگذریم از تاریخچه پرفراز و نشیب فابل نباید گذشت. داستانهای «كلیله و دمنه» ابتدا در جنوب ایتالیا به زبان عبری ترجمه شده و سپس نسخه لاتین این داستانها در اروپا منتشر شد.
جناب آنتونیوس فونفور هم سال 1480 «كلیله و دمنه» را از زبان عربی به آلمانی برگرداند و طولی نكشید كه این داستانها به یكی از پرفروشترین كتابها در سراسر جهان تبدیل و به 60 زبان دیگر هم ترجمه شد و حتی گاهی به عنوان محبوبترین كتاب اروپاییان و همرتبه با انجیل و قصههای هزار و یك شب قرار گرفت.
تازه این كه چیزی نیست. در طول تاریخ تمام مكاتب ادبی جهان از رنسانس گرفته تا كلاسیك و روشنگری همگی دلشان برای این ژانر ادبی غنج میزده است. از همان زمان كه لافونته (نویسنده فرانسوی و احیا كننده فابل 1695 - 1621) در دربار پادشاهان با نوشتههایش جولان میداد و با داستانهایش رگ خواب همه كودكان فرانسوی را به دست آورده بود تا هماینك كه فابل در قالب شعر در سراسر جهان جا افتاده است بندرت كسی میداند كه بخشی از داستانهای لافونته به مشرق زمین تعلق دارد.
بدیهی است فابل هم بدخواهانی داشته باشد؛ نمونهاش همین یاكوب گریم (زبانشناس آلمانی 1863 - 1785) كه راه به راه گلهگزاری میكرد كه فابل پته انسان را روی آب میریزد و بعد منفی و پلید وجود انسان را برملا میكند. حال آنكه تاریخ ادبیات هم میتواند منفی و پلید باشد: مارتین لوتر (بنیانگذار فرقه پروتستان) دستكم دو جین قصه حیوانات نوشته بود كه لابهلای موعظههایش نقل كند، اما عمرش كفاف نداد و این مجموعه فابل در زمان حیاتش منتشر نشد.
گفته میشود كه این دستنوشته در گورستان دخمهای واتیكان گم و گور شد و تا اواسط قرن نوزدهم این موضوع را ماستمالی كردند. هرچند تاكنون درباره سبك فابل بگو مگوهای نظری تمام عیاری به راه افتاده اما با این حال، فابل همیشه شاهراه اصلی داستان بوده است.
اصلا نام فابل با داستانسرایی خیالانگیز گره خورده است. در دوران باستان اختراع فابل بزرگترین لذت روشنفكرانه و به قول امروزیها مهمترین چالش ادبی استادان فن بیان به شمار میرفت. البته نباید از خاطر برد كه فابلها در هیچ كجای جهان به شیرینی و گیرایی مشرق زمین تعریف نمیشود.
شاعران مشرق زمین كه در هنر، ذوق و قریحه جهانآرای بلامعارض هستند كار را به جایی رساندند كه شروع به انتشار فابلهای تو در تو كردند. در اینگونه فابلها داستان جدیدی در دل داستان قبلی نهفته است و به همین خاطر قصه در این گونه فابلها تمامی ندارد درست مثل داستانهای دنبالهدار هزار و یك شب.
...