نمایش پست تنها
  #41  
قدیمی 10-08-2009
تاري تاري آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0

33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من در این غربت و تنهایی تلخ در پس کوچه خاموش فراموشی ها

از غم دوری تو و ز دلواپسی رفتن تو می لرزم

دشت خاکی دل از سبز تهی است دلم از شادی لرزان است

همه جا از سفرت ویران است دل من صد افسوس صبح کافوری را هیچ باور نکند

ای طلوع طپش فاصله ها من ز دلتنگی حجم هجرت

من از آشفتگی وحدت جمع و ز تنگی قفس می ترسم

سفرت وسعت زجر آور نزع مرو ای ساقی عشق مرو ای منشا الهام غزل

هجرتت رشته جان می گسلد من نمی دانم آه به تن مرمر عشق

زخم این فاجعه فاصله را می بینی؟

گیسویت هجر طویل دیدگانت شب شعر دو لبت دفتر شعر حافظ

پیکرت :شعر بلند همه را می سازد

آه ای قهر آلود ... هجرتت رجعت باد رجعتت بعثت باد ...

دلم از تلخی ایام شکست کمرم از غم تفریق دو تاست .

آه تو نمی دانی معنی لحظه جان کندن چیست؟؟

بعد تو فاصله ها بین من و شادی است

ای بهار سفری این ترنجستان هم بی تو رنجستان است

تو نمی دانی من عزادارترین مرثیه خوانی هستم که به خوش باوریم می گریم

ای راوی اشعار بلند حافظ به غم خستگی ام می خندی

بودنم در گرو ماندن توست دل من از سفرت می میرد

تو مرو ..... تو مرو.....

آبرودار عزیز آبرو ریز مباش صدف بسته دل را مشکن

دست لرزان مرا در این وادی تو بگیر ..
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....

رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......





ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)


پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید