متون ادبی عاشقانه
تفسيري از ميلاد
ميلاد روزيست که تن به زندگي راي مثبت داد
ميلاد روزيست که رويا جايش را به حقيقت داد
ميلاد روزيست که مژگانم براي نخستين بار با گريه اشنا شد
ميلاد ساعتي است که حنجره براي اولين بار تن به گريه داد
ميلاد يعني خنده همه به گريه در انزواي من!
ميلاد يعني روزي که خدا براي خنده اش مرا يه زمين کذائي داد
ميلاد يعني روز شروع انتظار کشيدن قبر براي ورود من
ميلاد يعني زماني که زندگي از ترس مرگ به تنفس راه داد
ميلاد روز شکست خوردن من برار مرگ است
ميلاد روز تسليم شدن من به مرگ است
ميلاد روزيست که ساعت شني عمرم شروع به ريختن شن عمرم ميکند؟
بريز اي ساعت که سوختم من
بريز اي ساعت که بي صدا افروختم من
بريز اي ساعت تا زمان معين.... بريز بريز بري
هميشه گفتم ميگم خواهم گفت لعنت بر تو اي زندگي .تولد.روز .شب.ساعت شني
پاورقي
گرچه ميدانم تلخ است اشعار من زيرا در خلوت انزوا زنده بگور است افکار من
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|