به جاده نگاه می کنم،
خیس انتظارم.
یک قدم به جلو میروم شاید زودتر بیایی،
سایه ام خنده اش می گیرد..
باز هم جاده با همان چشمان بی رمق نگاهم می کند.
اینجا بوی تنهایی می آید،
چقدر دلم باران می خواهد.
یک قدم دیگر بر می دارم که باز هم پاهایم سکوت می کنند.
هوای اینجا پر از خیال توست!
خیس انتظارم.
با خودم می گویم: امشب حتماً می آید،
جاده باز هم نگاهم می کند.
زیر لب آیة الکرسی می خوانم،
چشمانم را می بندم و دوباره باز می کنم.
باران می بارد....
__________________
-------------------------------
ای تو همیشه در میان
آمدمت که بنگرم
گریه امان نمی دهد 
|