ارد بزرگ : مردان و زنان کهن برآيند خوي و منش مردمان سرزمين خويش اند .
ارد بزرگ : دوستان زياد براي يک نوجوان ، همانند آشيانه ساختن دهها کلاغ بر تاج نهالي نازک است .
ارد بزرگ : هنرمندي که آرماني بزرگ در سر ندارد جز پلشتي چيزي نمي آفريند .
ارد بزرگ : خموشي ريش سفيدان هم پندآموز است .
ارد بزرگ : رسواترين آدمها ، فريبکارانند .
ارد بزرگ : کاشانه ايي که جايگاه دوستان کوچه و بازار شد نواي گريه ها در سينه دارد .
ارد بزرگ : سازش بر روي داشته هاي به يغما رفته امان ، به نام آشتي جويي و دوستي از ناداني و کم خردي ست .
ارد بزرگ : کسي که گذشت و بخشش در درونش نيست تنها نام آدم را بر خود دارد .
ارد بزرگ : کودکان براي شاد بودن ، بيش از هر چيزي به گفتگو با ما نياز دارند .
ارد بزرگ : آيا همه بايد به يک اندازه داشته باشند ؟! پايگاه مردمي همه آدميان بايد برابر باشد ؟! کساني که اينها را مي گويند يا ابلهند و يا گرگاني هستند که پوستين گوسفند به سر کشيده اند . آنگاه که عده ايي شب و روز براي رشد و بالندگي سرزمينشان تلاش مي کنند از همه چيزشان مي گذرند هزاران هزار نام ناشناخته در وادي هاي گوناگون از کيان کشور ، آزادي و مردم خويش با سينه ايي ستبر نگهباني مي کنند را چگونه مي توان با کساني يکي نمود که تنها موارد با اهميت زندگي آنها ; زمان خواب و خوراک ، ديدار دوستان کوچه و بازار ، آخرين فيلمي که بر پرده سينماست و يا چشم و ابروي ديگري ست...
ارد بزرگ : خوشرويي هديه اي ست ، که کادو ندارد .
ارد بزرگ : آييني که آدمي را به گوشه نشيني وادار کند دوامي نخواهد داشت .
ارد بزرگ : آدميان نيرومند در هنگامه آورد و پيکارهاي سهمگين ، شادي هديه مي دهند .