سلام به خودم به دونه به دوستان عزيز... به آذري بلوچ قزويني كرماني كرمانشاهي لرستاني بوشهري گيلكي و مغولان عزيز
ديروز داشتم كتاب هفت فرسنگ زير زمين ژول ورن مي خوندم يه قسمت جالبي داشت گفتم شايد خالي از لطف نباشه به شما عزيزان هم بگم ... يه جاي كتاب در يك قسمتش نوشته بود وقتي ماريا و ماركوپولو تصميم گرفتن از اين شهر برن بليط قطار گيرشون نيومد با هواپيما رفتن ..چون پول كافي نداشتن رفتن از يه انسان خيري پول قرض كردن...واقعا لذت بردم از اين همه صميميتي كه در چشمان اوشين بود و از خود بي خود شدم و از صبح تا سحر گريستم.
|