نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 10-17-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شرح عرفانیِ غزلیات حافظ

ذکرِ دوست



;«دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
;تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود»


خطاب با محبوب حقیقی نموده می‏گوید که دیشب در حلقه و مجمع ما گروه هواخواهان و محبان، قصه و ذکر درازی و طولانی طریق طلب تو بود. تا نصف شب سخن و بیان درازی و طولانی طریق تو در میان یاران بود.

ناوکِ مژگان


;«دل که از ناوک مژگان تو در خون می‏گشت
;باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود»

خطاب با محبوب نموده می‏گوید که دل من که از ناوک حجاب از رؤیت تو در خون می‏گشت و می‏غلطید باز مشتاق کمال تو که مورث خرابی و استهلاک دل است بود؛ زیرا که صیدی که قریب به صیاد می‏شود، زخم خوب می‏خورد که مراد محب است.

پیام دوست


;«هم عفو الله که صبا از تو پیامی آورد
;ورنه در کس نرسیدیم که از کوی تو بود»


خطاب با محمود بی‏نیاز نموده می‏گوید که مگر هم عفو کنی و گوارا سازی بر ما ای رب العالمین! این نعمت عظیم که صبا از تو پیامی آورد و ما را بدان زنده ساخت؛ و الاّ به تلاش و سعی خود در خدمت هیچ کس نرسیدیم که از روشناسان و محرمان کوی تو بود.

اهل سعادت


;«من سرگشته هم از اهل سعادت بودم
;دام را هم شکن طرّه هندوی تو بود»


می‏گوید با محبوب که قبل از وجود خارجی در مقام واحدیت و وطن اصلی، من سرگشته و حیران هم از اهل سعادت بودم که با تو همدم بودم. دام راه و مانع من از آن دولت دلخواه، مشکلات قیود و احکام کثرات ظلمانی و راهزن شد که ما را از آن راحت ابدی کشیده. محبوس کلفت سرمدی نمود.

شور عشق


;«عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
;فتنه‏انگیز جهان غمزه جادوی تو بود»


چون محب شیرازی را به سبب زخم خوردن ناوک جدایی، از مبدأ اصلی و در خون طپیدن از آن ناوک، اضطراب و قَلَق ناتمام دامنگیر شده است، لاجرم گستاخانه التماس به جناب محبوب مستطاب می‏نماید که عالم در حین نابود از شور و شر عشق آسوده بود و هیچ خبر از این دردسر نداشت. فتنه‏انگیز جهان، تجلی حسن دلربای تو بود.


آرزوی حافظ


;«به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر
;کز جهان می‏شد و در آرزوی روی تو بود»


یعنی ای محبوب! تو را قسم است به وفاداری تو ـ که به هر فردی از افراد موجودات شامل است ـ که بر تربت حافظ تجلی فرما. زیرا که حافظ از جهان می‏رفت و در آرزوی مشاهده وجه تو بود.
اگر در حین حیات میسر نشد. الحال هم وقت وقت است. «گر به دستم می‏دهی زلف دو تا وقتست وقت».




.hawzah.

__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید