اولین بار که دخترک زیبا دریا رادیداز شادی وتعجب فریاد زد چه رودخانه بزرگی /خشمگین شد بالحنی تند گفت خیال می کنی من رود خانه ام نه من دریا هستم .هر کس مرا با رودخانه هایی که بر روی زمین جاری هستند مقایسه کند به من توهیمن کرده/دخترک از این حرف دریاخنده اش گرفت وگفت تو چقدر از خود تعریف می کنی ولی چند لحظه بعد با دریا دوست شد یک نوع دوستی که با ترس هم امیخته بود ودانست که رودها به ناچار در پایان سفرشان به دریا می رسند تا در امواج دریا محو شوند
|